همه چیز درباره هوش اجتماعی یا SQ
همه چیز درباره هوش اجتماعی یا SQ
شاید شما هم نام هوش اجتماعی را شنیده باشید، ویژگی کـــه این روزها ملاک اندازه گیری موفقیت افراد اســت، هوش اجتماعی یا SQ مهارت های فرد در جمع را به صورت عدد نشان می دهد و ملاک مهمی محسوب می شود.هوش یک توانایی ذهنی اســت کـــه نقشی بسیار کلیدی در زندگی ما ایفا می کند. شاید تصور کنید تنها افرادی کـــه مهارت بالایی در حل مسئله دارند و بهتر می توانند حساب و کتاب کنند باهوش هستند؛ اما این فقط یک بُعد از مجموعه 10گانه هوش اســت.
به گزارش نیک شو، مغز ما گستره وسیعی از توانایی ها را دارد کـــه هر کدام در بخشی از زندگی به کمک مان می آید. یکی از این جنبه های حیرت انگیز مغز، مربوط به بخشی اســت کـــه «هوش اجتماعی» نامیده می شود. هوش اجتماعی در لحظه هایی معنا می یابد کـــه تعامل با دیگران و آدمهای پیرامونمان شکل میگیرد. لحظههایی شاید کوتاه کـــه گاهی تاثیراتی عمیق بر زندگی ما می گذارند.
پس مهم اســت درباره هوش اجتماعی بیشتر بدانیم تا با پرورش و مدیریت اش، از آن بهترین اســتفاده را ببریــم. خبر خوب این کـــه بخش وسیعی از هوش اجتماعی اکتسابی اســت و این طور نیست کـــه تغییر ناپذیر باشد. اگر شما هم به روابط اجتماعی خود اهمیت می دهید، در پرونده امروز زندگیسلام می توانید کلید موفقیت در آن را بیابید.
هوش اجتماعی چیست و از چه حرف میزنــد؟
آگاهی و مهارت
هوش اجتماعی یا social quotient کـــه به اختصار SQ خوانده میشود، میزان مهارت ما در ایجاد، حفظ و گسترش ارتباط هایمان اســت. کسانی کـــه هوش اجتماعی بالایی دارند بهتر می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. هرچه گرایش افراد به برون گرایی بیشتر باشد، هوش اجتماعی بالاتری هم دارند.
اما این لزوما به معنی برخورداری از تمام مهارت های هوش اجتماعی نیست. گاهی در کمال شگفتی می بینیم بعضی افراد با بهره هوشی متوسط و امکانات ساده، در روابط اجتماعی موفق تر از تیزهوش ترین افراد عمل می کنند. در تحقیق روی 95درصد از کسانی کـــه در دهه 1940 میلادی، دانشجوی دانشگاه هاروارد بوده اند و اکنون به میان سالی رسیده اند، معلوم شد تیزهوش ترین دانشجویان آن سال ها در مقایسه با دانشجویان متوسط، نهتنها در عرصه اجتماعی موفقتر نبودند، بلکـــه حتی از نظر درآمد و کارایی هم در وضعیت پایینی قرار داشتند.
دانشمندانی همچون «دانیل گلمن» معتقدند IQ می تواند تعیین کننده پیشرفت علمی و موفقیت حرفه ای افراد باشد اما سهم آن در موفقیت زندگی20درصد اســت. این موضوع نشان می دهد ما برای موفقیت در جامعه به چیزی بیشتر از بهره هوشی نیاز داریم.
یعنی شاید بهترین مکانیک یک کارخانه باشیم ولی به دلیل نداشتن هوش اجتماعی، هرگز سرکارگر خوبی نشویم. دنیای مدرن امروز مناسبات پیچیده ای دارد کـــه موفق عمل کردن در آن ها مستلزم مهارت های گسترده تری اســت. هوش اجتماعی یکی از این توانایی هاســت و کسب مهارت های آن کمک بزرگی به زندگی اجتماعی ما می کند.
محتوای هوش اجتماعی در دو مقوله گسترده جای می گیرد؛ یکی «آگاهی اجتماعی» یا آن چه درباره دیگران حس می کنیم و دیگری «مهارت اجتماعی» یا عملی کـــه بر اساس این آگاهی انجام می دهیم. آگاهی اجتماعی احساس اولیه ما درباره حالت درونی طرف مقابل و درک آن ها در موقعیت های اجتماعی اســت. اما این درک به تنهایی یک رابطه موثر را به وجود نمی آورد، بلکـــه با تکیه بر این درک و اســتفاده از مهارت های اجتماعی اســت کـــه می توان یک رابطه صحیح و سالم را پدید آورد. در ادامه مطلب، پنج گامِ پرورش هوش اجتماعی را باهم مرور میکنیم.
گام اول: همدلی
آگاهی اجتماعی مجموعه ای از همدلی اولیه، هماهنگ سازی، درک همدلانه و شناخت اجتماعی اســت. همدلی اولیه نوعی همدلی ذاتی و غریزی اســت کـــه در آن علایم عاطفی غیرکلامیِ دیگران را به صورت ناخودآگاه دریافت می کنید. ممکن اســت شخصی نتواند احساسات خود را به زبان بیاورد اما نمی تواند مانع ارسال علایمی مانند لحن صدا یا حرکات چهره خود شودکـــه بیان کننده احساس اوست.
حتی هنگامی کـــه تلاش می کنید احساسات خود را سرکوب کنید، عواطف راهی برای بروز خود پیدا می کنند. مجموعه این علایم، همدلی اولیه شما را با دیگری شکل می دهد و برای هماهنگ شدن با طرف مقابل آماده تان می کند.
گام دوم: هماهنگی
مهارت گوش کردن، نقش مهمی در هماهنگ شدن افراد با یکدیگر ایفا می کند. اگر شما به جای گوش سپردن به طرف مقابل، شروع به تک گویی کنید، در واقع بدون توجه به نیازهای دیگری تنها در حال پاسخ گویی به نیازهای خود هستید. این مانع هماهنگی صحیح شما می شود. اگر بتوانید به درستی با طرف مقابل تان هماهنگ شوید، یک گام در روابط خود به جلو حرکت کرده اید.
گام سوم: درک همدلانـه
هماهنگ شدن با دیگران، درک همدلانه ای به شما می دهد کـــه مهارتی بنیادی در هوش اجتماعی به حساب می آید. این درک همدلانه با همدلی اولیه متفاوت اســت. در این مرحله، شما قادر هستید احساسات، افکار و مقاصد طرف مقابل را درک کنید.
گام چهارم: شناخت
چهارمین جنبه از آگاهی روابط بین فردی، دست یابی به شناخت اجتماعی اســت. کسانی کـــه در این حیطه ماهر هستند با آگاهی از ساز و کار دنیای اجتماعی و این کـــه دنیا عملا چگونه کار می کند، می دانند در بیشتر موقعیت های اجتماعی چه رفتاری از آن ها انتظار می رود.
گام پنجـم: دست یابی به مجموعهای از مهارت
حال کـــه موفق به تکمیل آگاهی های اجتماعی تان شده اید، به مجموعه ای از مهارت های اجتماعی نیاز دارید. این مهارت ها شامل هماهنگی و انطباق، ابراز وجود، اثرگذاری و ابراز توجه اســت. سازگاری و انطباق موجب از بین رفتن اصطکاک در برخوردهای بین فردی می شود.
اگر نتوانید به درستی با دیگران منطبق شوید، به تدریج تعاملات اجتماعی تان کمرنگ می شود. برای سازگار شدن لازم اســت در درک آنیِ نشانه های غیرکلامی ماهر باشید و بدون نیاز به فکر کردن، به راحتی بر اساس این درک عمل کنید. نشانه های غیرکلامی سازگاری و انطباق، گستره وسیعی از حرکات مانند یک لبخند ساده یا سر تکان دادن به موقع را شامل می شود. پس از سازگاری و انطباق، به مهارت ابراز وجود نیاز داریم.
وقتی در یک رابطه بتوانید خود را به نحوی موثر معرفی کنید یعنی توانسته اید به درستی از مهارت ابراز وجود اســتفاده کنید. با بهره گیری از قابلیت اثرگذاری می توانید در هر گفت وگویی نتیجه ای سازنده به جای بگذارید. افراد توانا در به کارگیری قابلیت اثرگذاری، برای هدایت اعمال خویش بر آگاهی های اجتماعی خود اتکا می کنند.
به طور مثال موقعیت هایی را کـــه در آن نادیده گرفتن برخی اشتباهات به سود رابطه تمام می شود، به خوبی می شناسند. در نهایت لازم اســت کـــه در برخوردهای اجتماعی روزمره تان با اهمیت دادن به نیازهای دیگران، از خود توجه نشان دهید. ابراز توجه، سنگ بنای مشاغل مرتبط با امدادگری و کمک به دیگران از جمله پزشکی و مددکاری اجتماعی اســت. ابراز توجه نشان دهنده دلسوزی و غمخواری فرد اســت.
موقعیتهایی کـــه هوش اجتماعی به کمک مان می آید
انسان یک موجود اجتماعی اســت و حتی اگر درون گرا باشد، بههرحال ناچار از برقراری ارتباط سالم، مفید، سازنده و بیتنش با اطرافیان اســت. حتی میتوان گفت بخش مهمی از لذات معنویِ روزانه ما، در معاشرتهای دلپذیر با دوست، رفیق، همکار و همسایه تجربه میشود. در دنیای امروز، یکی از مهمترین سرمایههای هر آدم، دوستان و لینکهای قویِ ارتباطیِ اوست و تمام اینها بهدست نمیآید مگر با بهرهمندی از هوش اجتماعی.
البته این توانایی مانند یک شمشیر دو لبه اســت و طرف تاریکی هم دارد؛ یعنی شاید کسانی با تسلط بر این هوش، بتوانند احساسات و تشخیص ما را به چالش بکشند و حتی گاهی فریب مان دهند. به طور مثال در سال 1980 میلادی هنگامی کـــه «رونالد ریگان» از طرف حزب جمهوری خواه نامزد شرکت در انتخابات ریاســت جمهوری آمریکا شده بود، به همراه دیگر نامزدهای انتخاباتی در یک گفت وگوی تلویزیونی شرکت کرد.
در قسمتی از گفت وگو قبل از آن کـــه ریگان صحبت خود را به آخر برساند، میکروفن او را قطع کردند. ریگان بلافاصله از جا برخاســت، میکروفن دیگری برداشت و با لحنی خشمگین گفت: “من برای این جلسه پول پرداخت کرده ام. برای این میکروفن پول داده ام.” جمعیت حاضر در اســتودیو این رفتار جسورانه وی را -به ویژه از این نظر کـــه او به ملایمت و خوش رفتاری شهرت داشت- به شدت تشویق کردند.
ریگان با اســتفاده از مهارت ابراز وجود کـــه زیرمجموعه ای از هوش اجتماعی اســت، توانست شرایط را به نفع خود تغییر دهد. بعدها این لحظه را به عنوان یکی از نقاط عطف رقابت وی دانستند و مشاور انتخاباتی او اعتراف کرد این صحنه به ظاهر خودجوش، از قبل طراحی شده بود تا چنان تاثیری را بر جای بگذارد.
مغز هم از روابط اجتماعی ما حمایت می کند!
مغز ما ساختاری اجتماعی دارد و برای ایجاد ارتباط و پیوند با دیگران طراحی شده اســت. علم عصب شناسی کشف کرده اســت مغز انسان به گونهای اســت کـــه او را به یک موجود اجتماعی تبدیل می کند. مغز اجتماعی مجموعه ای از ساز و کارهای عصبی اســت کـــه روابط ما با دیگران را تنظیم و هماهنگ می کند و افکار و احساسات ما را درباره آن ها شکل می دهد. نتایج مطالعات یک تیم تحقیقاتی به رهبری دانشمندان رشته کامپیوتر دانشگاه کاردیف نشان داد، افزایش سریع اندازه مغز انسان در دو میلیون سال اخیر به دلیل تمایلات افراد برای همکاری با دیگران صورت گرفته اســت.
ما حتی در عادی ترین تماس های روزمره مان ناخودآگاه وارد یک رابطه صمیمانه مغز به مغز می شویم کـــه به ما کمک می کند تا بر دیگران تاثیر بگذاریم و از آن ها تاثیر بگیریم. هرقدر ارتباط ما از نظر عاطفی با دیگری قوی تر باشد، تاثیرگذاری دو طرفه مان نیز بیشتر اســت.
این روابط تا حد شگفت آوری نه فقط بر رفتار و عملکرد ما، بلکـــه بر اوضاع داخلی بدنمان نیز تاثیر می گذارد. روابط عاطفی روحیه بخش می تواند تاثیر مثبتی بر سلامتی ما داشته باشد، در حالی کـــه روابط منفی به تدریج بدن مان را مسموم می کند. این کارکرد مغز در واقع به دلیل سازگاری انسان با طبیعت برای بقا شکل گرفته اســت.