عکس پروفایل دخترونه لاکچری اینستا ، خاص و جذاب

0 867 خواندن این مطلب 4 دقیقه زمان میبرد

عکس پروفایل دخترونه لاکچری اینستا ، خاص و جذاب

اگر دنبال جدیدترین عکس پروفایل دخترونه برای اینستا هستید ما کلی عکس جذاب و باحال براتون اماده کردیم که همگی باکیفیت هستن و بدون متن که میتونید استفاده کنید ، سعی کردیم بیشتر از مدل های لاکچری استفاده کنیم چون طرفدار و سرچ زیادی توی گوگل داشت.

پروفایل لاکچری دخترونه اینستا جدید و زیبا

عکس پروفایل دخترونه لاکچری اینستا

پروفایل لاکچری خاص اینستا

اینستاگرام پروفایل خاص

عکس خاص اینستاگرام

عکس فیک دخترونه برای اینستا

عکس برای پروفایل اینستاگرام

عکس فیک دخترونه برای پروفایل

اینستا انلاین

عکس پروفایل اینستاگرام

عکس پروفایل اینستاگرام پسرانه

پروفایل لاکچری دخترونه

پروفایل دخترونه لاکچری اینستا

عکس پروفایل دخترانه

در علم ریاضی یک اثبات وجود دارد که می‌گوید: یک عدد اعشاری متناوب ساده، با تکرار بی‌نهایت عدد ۹ که بعد از ممیز می‌آید برابر می‌شود با همان عدد یک. شاید این توضیح برایتان کمی پیچیده باشد پس منظورم را ساده‌تر و خلاصه‌تر می‌نویسم که می‌شود همین عبارت زیر. 0/99999 = 1

همانطور که می‌بینیم هیچ‌کدام از اعداد در دو طرف تساوی شبیه یکدیگر نیستند، اما در اتفاقی خاص و پرمعنا نهایتن هر دوطرف این تساوی با یکدیگر برابرند. فرض را بر این می‌گذارم که هرگز فرمولی برای اثبات این قانون وجود نداشت، چطور و چگونه ممکن می‌شد این را در باور‌ آدم‌ها جا انداخت که دو طرف تساوی بدون هیچ شباهتی با یکدیگر برابرند؟!
عدد نه که بعد از ممیز آمده است در اصطلاح ریاضیات میل به سمت بی‌نهایت دارد، حتی اگر دویست سال نوری دیگر هم همینطور پیش برود چیزی جز عدد ۹ را در‌ اطراف خود نخواهد دید.
اما انگار این میل به سمت بی‌نهایت‌ برای او تمام نشدنی است و به زعم من رمزگشایی این معما دقیقا از همین نقطه شروع می‌شود.

در بعضی از مقاطع زندگی تمام زورمان را می‌زنیم ، تمام هست و ‌نیست‌مان را می‌گذاریم وسط اما نمی‌شود که نمی‌شود. بعد با دستی زیر چانه می‌نشینیم و به این فکر می‌کنیم که چرا نتیجه بدست آمده با تلاش و انرژی که در طبق اخلاص گذاشتیم برابر نیست؟ چرا این طرف معادله زندگی‌مان با آن طرف داستان برابر و‌ مساوی نمی‌شود؟ دیگر چه باید می‌کردیم که نکردیم؟

یک معلم ریاضی داشتیم که هرگاه می‌خواست از بزرگی و جاودانه بودن ریاضی حرف بزند با این جمله حرف‌هایش را شروع می‌کرد: «ریاضی خود زندگی است و زندگی خود ریاضی.»
می‌دانی من فکر می‌کنم این میل به بی‌نهایت، این خسته نشدن از تکرار و تکرار، این استطاعت اراده و رنج کشیدن بزرگ؛ رمز اصلی رسیدن به هدف و تحقق خواسته‌‌های آدمی است. بنظرم آدمی که معنی “بی‌نهایت” را درک و ‌بعد از آن با اراده خود به‌ سمت‌اش حرکت می‌کند؛ هیچ چیزی در دنیا نمی‌تواند جلودارش باشد و یا سد راه‌اش‌. در مسیر بی‌نهایت آدمی چه به سرمنزل مقصود برسد و چه نه، چه زندگی‌اش را ببازد و چه نه، به همه چیز رسیده است. او توانسته به همان عدد یک برسد. او توانسته دو طرف تساوی زندگی‌اش را برابر هم کند حتی اگر آن دو طرف؛ هیچ شباهتی به هم نداشته باشند.
هرگاه از نفس افتادیم و توان ادامه دادن درونمان ته‌نشین شد باید حرکت به‌ سمت بی‌نهایت را برای خودمان‌ تجویز کنیم. در جاده‌ی بی‌نهایت؛ پایان معنایی ندارد و ما هر بار که از پایان نترسیدیم جانانه‌تر زندگی کرده‌ایم. همین.

#پویان_اوحدی

پروفایل اینستاگرام

پروفایل دختر از پشت سر برای اینستا

عکس پروفایل دخترونه اینستا جذاب

پروفایل دخترونه صحرا و بیابان و کویر

پروفایل دخترونه لاکچری کارتونی

پروفایل دخترونه لاکچری دونفره عاشقانه

پروفایل دختر با کلاه

پروفایل دخترونه اینستا با لباس قرمز

پروفایل دختر در طبیعت اینستا

پروفایل دختر با بادکنک اینستا

پروفایل دخترونه لاکچری اینستا بدون متن

پروفایل قهوه و دختر

پروفایل دختر در طبیعت از پشت لاکچری

دستم رو با دو تا دست هاش گرفت و از تمام قدرتی که براش باقی مونده بود استفاده کرد تا دست هام رو بهم فشار بده .
بعد به سختی برگشت سمت من و یه نگاه طولانی بهم کرد
از اون نوع نگاه هایی که پلک زدن توش دخالتی نداره
مقطع مقطع بهم گفت
یه آدمی بود که یه روز – یکجایی بهم گفت که زندگی خیلی کوتاهه ،
خیلی کوتاه
خیلی کوتاه شاید به اندازه یک بوسه قبل از خواب
خیلی کوتاه به اندازه سر کشیدن آخرین جرعه استکان قهوه ات
کوتاه به اندازه لذت بردن از جمله ” خیلی دلم برات تنگ شده بودش ”
کوتاه و کوتاه به اندازه روشنایی بعدازظهر ها تو فصل زمستان ..
خیلی کوتاه به اندازه زنگ تفریحی که بین کلاس های علوم و ریاضی دوران مدرسه بود
کوتاه به اندازه شیرینی اول یه دونه آدامس
کوتاه به اندازه ی یه بارون رگباری تو ماه وسط تابستان
و تو معنی این “خیلی کوتاه ” رو درست تو دقایق آخر زندگیت قراره بفهمی
درست موقعی که تو تخت دراز کشیدی
و ملافه ای که روت انداختن فقط چند سانت فاصله داره تا روی سرت کشیده بشه ..
اون آدم ، اون روز بهم گفت
طوری زندگی کن که معنی کوتاه بودن زندگی رو قبل از روز آخر بفهمی
حرفش رو شنیدم ، تاکیدش رو هم متوجه شدم
اما نتونستم ، نشد.
برای این نتونستن و این نشدن
خیلی ها رو مقصر دونستم اما تقصیر هیچکس نبود
خودم نتونستم ، همه اش پای خودم بود.
تو حرف اون آدم رو گوش بده ،
تا مثل من و اینقدر دیر به معنی “خیلی کوتاه” نرسی .
بعد از گفتن این حرف ها دست هام رو ول کرد
و ” خیلی کوتاهش ” برای همیشه براش تموم شد .