پارادوکس فلسفی ساده اما جالب را حتما بخوانید
پارادوکس فلسفی ساده اما جالب را حتما بخوانید
آیا زمانی که به ماه نگاه نمیکنید هنوز سر جایش است؟ از کجا میدانید؟ و یا در صورتی که یک درخت در میان چوبها بیفتد و هیچکس آنجا حضور نداشته باشد آیا واقعاً افتاده است؟ نیل بوئر، یکی از فیزیکدانان آن دوره معتقد است که درخت نیفتاده است. در حقیقت آن درخت هرگز وجود نداشت زیرا کسی نبود که آن را ببیند. علوم ثابتشده ما اینگونه میگویند. ترسناک است نه؟
پارادوکس های فلسفی و جالب
پارادوکسهای فلسفی در عین معنیدار بودن بیمعنی هستند. یکی از نمونههای این پارادوکسها “پارادوکس خالق مطلق” است که قرنها ذهن افراد را به خود مشغول کرده است: آیا خداوند دانای مطلق میتواند یک صخره را چنان سنگین خلق کند که خودش نتواند آن را بلند کند؟ چطور یک دانای مطلق میتواند چیزی خلق کند که خودش هم در مقابل آن کوچک شمرده شود؟
نمونه دیگر این است، “آیا مسیح میتواند یک بریتو را در فر آنقدر گرم کند که خودش هم نتواند آن را بخورد؟”. ازایندست سؤالها زیاد هستند به همین دلیل در اینجا ۱۰ پارادوکس فلسفی را به شما معرفی خواهیم نمود. (نگران نباشید ما نمونههای آسان آن را انتخاب کردهایم که فهم آن برای همه آسان باشد).
1 گربه شرودینگر
پارادوکس گربه شرودینگر
بهترین معمای ممکن در این فهرست گربه شرودینگر است که در حقیقت پارادوکس نیست. در این مسئله یک گربه را در یک جعبه عایق صدا قرار میدهیم. حالا بدون برداشتن در جعبه از کجا میخواهیم بدانیم که گربه زنده است یا نه. فیزیکدانی به نام آروین شرودینگر در سال ۱۹۳۵ به این آزمایش دست یافت. در آن زمان نظریه تفسیر کپنهاگی از مکانیک کوانتوم رایج بود: زمانی که به یک ذره یا ماده نگاه میکنیم وجودیت پیدا میکند.
مشاهدات ما وجودیت آن را مشخص میکند. در نوع دیگر این آزمایش، یک گربه را به همراه یک شیشه سم، یک چکش و یک شمارشگر گایگر (برای سنجش اشعههای محیط استفاده میشود) در یک جعبه قرار میدهیم، به همراه تابش کافی که باعث میشود امکان خاموش شدن شمارشگر گایگر در عرض یک ساعت ۵۰ / ۵۰ باشد. علم میتواند درباره ذرات گربه و اینکه گربه در اثر اصابت با رادیواکتیو از بین میرود اطلاعاتی در اختیارمان قرار دهد (و همچنین تاثیرگذاشتن روی شمارشگر گایگر).
اما علم نمیتواند تا زمان مشاهده گربه درباره آن اطلاعاتی دراخیتارمان قرار دهید. پس در صورتی که زمان بگذرد و گربه را مشاهده نکنیم از لحاظ نظری هم زنده است هم مرده – که بیمعنا و غیرامکان دارد. این مهمترین جنبه نظریه زمان است که حتی سختکوشترین فیزیکدانان را هم وادار نموده تا درباره مکانیک کوانتوم دوباره فکر کنند. بهطورکلی هر بار که به یک چیز نگاه میکنید درباره موجودیت او مطمئن میشوید.
زمانی که سرتان را برمیگردانید تنها میتوانید حدس بزنید که هنوز سر جایش است یا نه. بله میتوانید بگویید که یک صندلی نمیتواند از جایش بلند شود و برود. اما بدون مشاهده هرگز نمیتوانید مطمئن شوید. پس چه زمانی میتوانیم به موجودیت اشیایی که به آنها نگاه میکنی مطمئن باشیم؟ (یا درحالیکه به آنها نگاه میکنیم موجودیت دارند)
2 مسئله مونتی هال
پارادوکس مسئله مونتی حال
این پارادوکس در مسابقات گوناگون دیده میشود. فرض کنید سه در هست. پشت دو در آجر هست درحالیکه پشت یکی از درها یک میلیون دلار قرار گرفته است. باید یکی از درها را انتخاب نموده و ببینید آیا یک میلیون دلار را میبرید یا نه. فرض کنید در الف را انتخاب کرده و امیدوارید که یک میلیون دلار را برنده شوید. مجری تصادفاً در دیگر را باز میکند تا ببیند شما برنده شدهاید یا نه. مجری در ب را باز میکند که پشت آن یک آجر است.
حالا که در دوم پوچ شده شانس او بیشتر است. حالا باید بین در ب و پ یکی را انتخاب کنید. حتی در صورتی که بخواهید میتوانید در پ را انتخاب کنید. ازآنجاییکه هنوز مطمئن نیستید بین انتخاب یکی از آن دو در گیر کردهاید. پس شانس شما ۵۰ / ۵۰ است. یا در الف یا در پ. یکی از این دو. از این سادهتر نمیشود. در این لحظه در صورتی که در را تغییر دهید شانس برنده شدن شما دوبهسه است، اما در صورتی که تغییر ندهید یکبهسه است. درست است. آیا میتوانید دلیل اش را حدس بزنید؟
3 پارادوکس آرایشگر
پارادوکس آرایشگر
یکی از پارادوکسهای مدرن که توسط برتراند راسل ارائه شده پارادوکس راسل نام دارد که پارادوکس آرایشگر هم نامیده میشود. این پارادوکس ساده است: یک آرایشگر میگوید که هر مردی که خود را اصلاح نمیکند و همه مردانی که خود را اصلاح نمیکنند را اصلاح میکند، البته در صورتی که برای اصلاح بیایند. سؤال این است: آیا او خودش را اصلاح میکند؟
در صورتی که این کار را انجام دهید پس دیگر همه مردانی را که خود را اصلاح نمیکنند را اصلاح نمیکند زیرا خودش را اصلاح کرده. در صورتی که هم خود را اصلاح نکند دیگر همه مردانی که خود را اصلاح نمیکنند را اصلاح نکرده است. این پارادوکس پیچیده با طبقهبندیها و فهرستها و ارتباط فهرست با موارد موجود در آن ارتباط دارد. آیا لیست خرید خود را بهعنوان موردی از لیست خرید نوشتهاید؟
4 پارادوکس پرسش
پارادوکس پرسش
پارادوکس پرسش به دیالوگهای افلاطون مربوط است. درباره شجاعت میان سقراط و منون بحثی ایجاد میشود که به پاسخی درباره چگونگی یادگیری منجر میشود. در صورتی که ما ندانیم که چه چیزی نمیدانیم، از کجا بدانیم که باید به دنبال چه بگردیم؟ به زبان دیگر در صورتی که بخواهیم چیزی را که نمیدانیم بفهمیم از کجا باید بدانیم که چه بپرسیم؟ حتی در صورتی که بهطور تصادفی هم با چیزی که نمیدانیم مواجه شویم، متوجه آن نشده و آن را نمیفهمیم.
به این معنا که هرگز با پرسش نمیتوانیم چیزی یاد بگیریم، که البته بیمعنی است. پرسش لازمه کسب علم و اولین گام در روش علمی است. همانطور که منون گفت: “چطور زمانی که نمیدانی یک چیز چیست میتوانی درباره آن چیزی بدانی؟ حتی در صورتی که با آن مواجه شوی از کجا میدانی که درباره آن چیزی نمیدانستی؟ سقراط این پارادوکس را به این شکل عنوان نمود:
“انسان نمیتواند به دنبال چیزی که میداند و چیزی که نمیداند جستجو کند. او نمیتواند برای چیزی که میداند جستجو کند – ازآنجاییکه آن را میداند پس به جستجو نیازی نیست. همچنین نمیتواند برای چیزی که نمیداند جستجو کند زیرا نخواهد دانست که باید به دنبال چه باشد. در صورتی که ما پاسخ سؤالی را که میپرسیم بدانیم پس چطور میتوانیم درباره آن چیزی بدانیم؟
5 پارادوکس دروغگوی دوگانه
پارادوکس دروغگوی دوگانه
بیایید به زمان مدرن بازگردیم و پارادوکس دروغگو که به پارادوکس دروغگوی دوگانه بسط داده میشود برسیم. این پارادوکس که اولین بار توسطی ریاضیدانی به نام فیلیپ جوردین مطرح شد بهاینترتیب است: یک فلش کارت یا تکه کاغذ بردارید. روی یک طرف آن بنویسید: “جمله آن طرف کاغذ درست است.” بعد آن را برگردانده و در سمت دیگر بنویسید: “جمله آن طرف کاغذ نادرست است.”
در صورتی که جمله دوم درست باشد پس جمله اول نادرست است (کارت را برگردانید.) در این صورت باید کارت را بهدفعات این طرف و آن طرف برگردانید. اما در صورتی که جملهای که برای اولین بار نوشتید نادرست باشد، همانطور که جمله دوم میگوید، در این صورت جمله دوم هم نادرست است. پس هر دو جمله درعینحال درست و نادرست هستند.
6 پارادوکس دوگانگی
پارادوکس دوگانگی
این پارادوکس قدیمی هم از زنون است. این پارادوکس درباره فاصله و حرکت بوده و زنون از آن به این نتیجه میرسد که حرکت غیرامکان دارد. این پارادوکس هم همانند پارادوکس هم همانند پارادوکس نهایت و بینهایت درباره تقسیمپذیری است که بینهایت میباشد. فرض کنید برای خرید نوشابه به سمت فروشگاه قدم میزنید. برای رسیدن به آنجا باید نیمه راه را طی کنید. از آنجا هم باید نیمه آن نیمه راه را طی کنید (سه ربع از مسافت خانه تا فروشگاه).
بعد باید نیمه مسیر و نیمه مسیر کوچکتر دیگر را هم طی کنید. صبر کنید. در صورتی که به همین ترتیب مسیر را تقسیم کنید هرگز نمیتوانید از نیمه راه بگذرید. چطور امکان دارد؟ شما میدانید که به فروشگاه میرسید و نوشابهتان را خریداری میکنید. اما چه زمانی آخرین نیمه راه را طی میکنید؟ (جایی که نیمه راه دیگری وجود نداشته باشد). زنون در اندیشه این بود که چه زمانی این نیمهراهها تمام میشود. پس چه زمانی در داخل فروشگاه قرار خواهید گرفت؟
7 آشیل و لاکپشت
پارادوکس آشیل و لاکپشت
یکی دیگر از پارادوکسهای زنون داستان آشیل و لاکپشت است که مشابه پارادوکس دوگانگی میباشد. در این مسئله آشیل و لاکپشت مسابقه دارند و ازآنجاییکه آشیل دونده بسیار سریعی است اجازه میدهد که لاکپشت ۱۰۰ متر جلوتر باشد. همین که مسابقه آغاز میشود آشیل خود را در نزدیکی لاکپشت میبیند. آشیل در عرض یک لحظه مسافت ۱۰۰ متری را طی میکند. در عین حال لاکپشت ۱۰ متر طی کرده است. پس آشیل هنوز به لاکپشت نرسیده است.
در این لحظه آشیل ۱۰ متر دیگر هم طی میکند اما لاکپشت هم ۱ متر طی میکند. بااینوجود آشیل هرگز به لاکپشت نخواهد رسید، مگر نه؟ چطور امکان دارد؟ هرچقدر او نزدیکتر میشود لاکپشت دورتر میشود. آیا این معادله به آن معناست که حرکت غیرامکان دارد حتی در صورتی که روزانه آن را تجربه کنیم؟ این همان چیزی است که زنون میگفت. تصمیمگیری بر عهده شماست.
8 توده
پارادوکس توده
بیایید به قرن چهارم پیش از میلاد رفته و با ابولیدس از ملط کار خود را آغاز کنیم که خالق پارادوکس نامیده میشود. او چهار پارادوکس ارائه داد که حل کردن آن به تفکر عمیق نیاز دارد. پارادوکس توده اولین پارادوکس کلاسیک نامیده میشود و درجات را زیرسوال میبرد: در صورتی که یک مرد روی سرش صفر مو داشته باشد کچل نامیده میشود. اما مردی که ۱۰۰۰۰ مو روی سرش باشد کچل نامیده نمیشود.
حالا در صورتی که یک تار مو به سر آن فرد کچل اضافه کنیم، هنوز هم کچل است. حالا فرض کنیم یک نفر ۱۰۰۰ تار مو دارد اما این موها با فاصله روی سر قرار داشته و بسیار نازک هستند، آیا این فرد کچل است یا نه؟ آیا یک دانه گندم را یک توده مینامید؟ البته که نه. دو گندم چطور؟ هنوز نه. چه زمانی چند عدد گندم به یک توده تبدیل شده و یا تار مو میتوانند کچلی را از بین ببرند؟
9 پارادوکس دروغ گو
پارادوکس دروغ گو
اولین جمله این پاراگراف یک دروغ است. یک ثانیه صبر کرده و به این جمله فکر کنید. آیا این جمله حقیقت است یا دروغ؟ یا یک حقیقت دروغ؟ این جمله پارادوکس دروغ نام داشته و از زمان ابولیدس استفاده میشود. این دروغ جالب و بامزه یک جمله کوتاه است: “این جمله دروغ است.” معنای دیگر این پارادوکس این است: “هر چیز که من میگویم اشتباه است.” مشکل این دو جمله این است که هردو حقیقت دارند اما در مقابل هم قرار دارند.
چطور امکان دارد یک جمله حقیقی متناقض باشد. در حقیقت در عین حال هم حقیقت دارد و هم ندارد. در صورتی که معادلات بالا دروغ باشد آن عبارت درست بوده و متناقض است. بدتر آنکه در صورتی که هر عبارتی که توسط گوینده گفته شده اشتباه باشد در آن صورت این جمله “هر چیز که من میگویم اشتباه است”، یک جمله واقعی است که با خودش متناقض است. پس چه فکر میکنید؟ آیا این جمله دروغ است؟
10 نهایت و بینهایت
پارادوکس نهایت و بینهایت
پارادوکس بعدی از مردی به نام زنون از الیا گرفته شده که در سالهای ۴۹۵ – ۴۳۰ پیش از میلاد میزیست. او پارادوکسهایی را معرفی نمود که هنوز هم گیجکننده است. آیا تابهحال به شباهتهای موجود در طبیعت از کوچکترین تا بزرگترین آن توجه کردهاید؟ آیا تا به حال فکر کردهاید شاید جهان ما در مقایسه با جهانهای بزرگتر یک اتم باشد؟ زنون میخواست به این نتیجه برسد که چند گانگی چیزها (که در زمان و مکان در کنار هم وجود دارند) دارای تناقضهای فلسفی جدی هستند.
پارادوکس نهایت و بینهایت این را نشان میدهند. آیا تنها یک چیز هست یا بسیاری از چیزها؟ یک چیز چطور از دیگری جدا میشود؟ مرز جدا کننده کجاست؟ این قضیه پارادوکس تراکم نام دارد که به چیزهای گوناگون اعمال میشود اما ما با دو چیز آغاز میکنیم. در صورتی که دو چیز وجود داشته باشند چه چیز آنها را از هم جدا میکنند؟ برای جداسازی این دو چیز باید چیز سومی وجود داشته باشد. پارادوکس تراکم میتواند در مقیاسهای گوناگون بررسی شوند اما در ابتدا باید اصل آنها را بدانید.
یک وجود بسیار بزرگ هست که جهان نامیده شده و دارای مادههایی به تراکم گوناگون است (هوا، زمین، درخت و غیره). آیا تمام اینها به درستی از هم جدا شدهاند؟ آیا تمام مواد جهان قابل جداسازی هستند؟ آیا در صورتی که مواد را به اجزای سازندهاش تقسیم کنیم آیا میتوانیم سرانجام به مادهای دست یابیم که قابل تقسیم شدن نباشد؟ باهوشترین دانشمندان هم هنوز نتوانستند به این سؤالات پاسخ دهند.