داستان,حکایت و شعر

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

پروین اعتصامی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. در سال هزار و دویست و نود و یک در حالی که کودکی بیش نبود با خانواده به تهران آمد. از این رو پروین از کودکی با مشروطه خواهان و چهره های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از اســتادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت.پایان نامهٔ تحصیلی خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد.

 

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

گمان میکردم ای یار دلارای
که از سعی تو باشم پای بر جای

چرا پژمرده گشت این چهر شاداب
چه شد کز من گرفتی رونق و آب

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

شعر پروین اعتصامی درباره عشق

خوش آن رمزی که عشقی را نوید اســت
خوش آن دل کاندران نور امید اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

اشعار حکیمانه پروین اعتصامی

رهائیت باید، رها کن جهانرا
نگهدار ز آلودگی پاک جانرا

بسر برشو این گنبد آبگون را
بهم بشکن این طبل خالی میانرا

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

دلت هرگز نمی گشت این چنین آلوده و تیره
اگر چشم تو می دانست شرط پاسبانی را

متاع راســتی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را

از مهر دوستان ریاکار خوشتر اســت
دشنام دشمنی که چو آئینه راســتگوست

آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل اســت
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت

مهر بلند، چهره ز خاور نمی نمود
ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت

آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک
فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

زیباترین اشعار پروین اعتصامی

هجوم فتنه‌های آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی

نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را

کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن اســت مرغ شکیبا را

بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را

این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

فردا ز تو ناید توان امروز
رو کار کن اکنون که وقت کار اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

ای دوست، مجازات مستی شب
هنگام سحر، سستی خمار اســت

آنکس که از این چاه ژرف تیره
با سعی و عمل رست، رستگار اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

در دفتر ضمیر، چو ابلیس خط نوشت
آلوده گشت هرچه بطومار و دفتر اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

روشنی اندوز که دل را خوشی اســت
معرفت آموز که جان را غذاســت

پایهٔ قصر هنر و فضل را
عقل نداند زکجا ابتداســت

پردهٔ الوان هوی را بدر
تا بپس پرده ببینی چهاســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

گویند عارفان هنر و علم کیمیاســت
وان مس که گشت همسر این کیمیا طلاســت

فرخنده طائری که بدین بال و پر پرد
همدوش مرغ دولت و هم عرصهٔ هماســت

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

فضل اســت چراغی که دلفروزست
علم اســت بهاری که بی خزانست

گوی علم و هنر اینجاســت، ولی بیرنج
دست هرگز نتوان برد بچوگانش

دل پاک آینهٔ روی خداســت
این چنین آینه زنگار نداشت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

فلک، ای دوست، ز بس بیحد و بیمر گردد
بد و نیک و غم و شادی همه آخر گردد

ز قفای من و تو، گرد جهان را بسیار
دی و اسفند مه و بهمن و آذر گردد

علم سرمایهٔ هستی اســت، نه گنج زر و مال
روح باید که از این راه توانگر گردد

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد

تو توانا شدی ایدوست که باری بکشی
نه که بر دوش گرانبار نهی باری چند

افسرت گر دهد اهریمن بدخواه، مخواه
سر منه تا نزنندت بسر افساری چند

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

گلچین اشعار پروین اعتصامی

نه کسی می کند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار

نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، این بار

خواری کس نخواســتم هرگز
از چه رو، کرد آسمانم خوار

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم
چون پر کاه بی سر و سامان نمی‌شود

دین از تو کار خواهد و کار از تو راســتی
این درد با مباحثه درمان نمی‌شود

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

اشعار تمثیلی پروین اعتصامی

ای مرغک خرد، ز اشیانه
پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه
در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی‌شود زمانه
رام از چه شدی، رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم، دیدن آموز

شو روز بفکر آب و دانه
هنگام شب، آرمیدن آموز

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

دانی که را سزد صفت پاکی:
آنکو وجود پاک نیالاید

در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید

دزدند خود پرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیماید

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

کار هستی گاه بردن شد زمانی باختن
گه بپیچانند گوشت، گه دهندت گوشوار

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

هر بلائی کز تو آید نعمتی اســت
هر که را رنجی دهی آن راحتی اســت

زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چه‌قدر بدبویی

گفت: از عیب خویش بی‌خبری
زان ره، از خلق عیب می‌جویی

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

لانه بسی تنگ و دلم تنگ نیست
بس هنرم هست، ولی ننگ نیست

کار خود، ای دوست نکو می کنم
پارگی وقت رفو می کنم

به چراغ دل اگر روشنی افزائی
جلوهٔ فکر تو از خور شود افزونتر

دامنت را نتواند که بیالاید
هیچ آلوده، گرت پاک بود گوهر

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

عافیت از طبیب تنها نیست
هر ز دارو، هم از پرستار اســت

هر کجا نقطه‌ ای و دائره‌ ایست
قصه‌ای هم ز سیر پرگار اســت

رو، که اول حدیث پایه کنند
هر کجا گفتگوی دیوار اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت

خوش آن کسی که چو گل، یک دو شب به گلشن عمر
نخفت و شبرو ایام هر چه گفت، شنفت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

ای شده شیفتهٔ گیتی و دورانش
دهر دریاســت، بیندیش ز طوفانش

نفس دیویست فریبنده از او بگریز
سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش

مشو خودبین، که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را

ز محتاجان خبر گیر، ای که داری
چراغ دولت و گنج غنا را

بوقت بخشش و انفاق، پروین
نباید داشت در دل جز خدا را

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

هر کسی را وظیفه و عملی اســت
رشته‌ای پود و رشته‌ای تار اســت

وقت پرواز، بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

شعر پروین اعتصامی درباره غم و شادی

ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام

چو آب روان خوش کن این مرز و بگذر
تو مانند آبی که اکنون به جوئی

نکو کار شو تا توانی، که دائم
نمانداســت در روی نیکو، نکوئی

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

شعر پروین اعتصامی درباره غنیمت شمردن فرصت ها

فرصتی را که بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم

زان گل تازه که بشکفت سحرگاهان
نه سر و ساق بجا ماند، نه رنگ و شم

گر که منظور تو زیبائی ماســت
هر طرف چهرهٔ زیبائی هست

پا بهرجا که نهی برگ گلی اســت

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

اشعار بلند پروین اعتصامی

شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست:
برای خاطر بیچارگان نیاسودن

بکاخ دهر که آلایش اســت بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن

همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن

ز بهر بیهده، از راســتی بری نشدن
برای خدمت تن، روح را نفرسودن

برون شدن ز خرابات زندگی هشیار
ز خود نرفتن و پیمانه‌ای نپیمودن

رهی که گمرهیش در پی اســت نسپردن
دریکه فتنه‌اش اندر پس اســت نگشودن

مجموعه ای از زیباترین اشعار پروین اعتصامی

شعر پروین اعتصامی درباره مرگ خودش

اینــــکه خاک سیهش بالین اســت
اختر چرخ ادب پـــــــروین اســت

گر چه جز تلخــــی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیـرین اســت

صاحب آنهمه گفتـــــار امروز
سائل فاتحــــه و یاسین اســت

دوستان به که زوی یــــاد کنند
دل بی دوست دلی غمگیــن اســت

 

 

به این مطلب چند ستاره امتیاز میدید؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا