مجردها خوشبخت تر هستند یا متاهل ها؟

مجردها خوشبخت تر هستند یا متاهل ها؟
مجرد بودن یا متاهل بودن ، مسئله این اســت! هر دو مزیت های به خصوص خود را دارند و البته معایبی هم دارند البته این قیاس در اصل به طرز فکر دختر و پسر و شرایط اقتصادی دارد. امروز نگاهی مفصل داریم به بحث تجرد و تاهل و این که کدام یک از آن ها خوشبخت تر هستند.
تشکیل خانواده و زندگی مشترک، زمانی بدیهیترین چشمانداز انسانها بود. در دنیای مدرن اما دو نیاز بنیادین روان بشری یعنی پیوند عاطفی و فردیت در تضاد با هم قرار ميگیرند. معنا و مفهوم تجرد و تاهل نیز تغییرات زیادی کردهاند.زناشویی تلاشی مشترک اســت برای به دست آوردن نیمی از خوشبختی زمان مجردی! “اسکار وایلد”
آن ها که رابطهای دائمی دارند، راضیترند و عمرشان بیشتر از مجردهاســت. این نظریهای قدیمی اســت اما آیا منطبق با واقعیت اســت؟ پژوهشگران به درستی این دیدگاه تردید دارند و مبنای تردیدشان نیز تحقیقات جدیدی اســت که جنبه مثبت زندگی مجردی بر احساس رضایت را تایید ميکنند. در سال ۱۹۷۰ از مجموع خانوارهای آلمان، حدود ۲۵ درصد تک نفره بودند، این میزان در سال ۲۰۰۹ به ۴۰ درصد یعنی به ۱۶ میلیون نفر رسید.
متاهل بودن یا مجرد بودن ، مسئله این اســت
این روند رو به تزاید که پیشتر در کشورهای غربی مشاهده ميشد، در کشورهای رو به توسعه یا سنتیتر نیز جای خود را گشوده اســت. مبنای این جابجایی نیز، چیزی جز تحول در مناسبات اجتماعی و انسانی نیست. از منظر بیولوژیک، همزیستی یا همکاری امری بسیار انرژیبر اســت.
مغز ما در جمع یا در برابر دیگری، مدام در حال محاسبه و تنظیم رفتار، گفتار، حرکات بدن و زبان اشاره اســت تا مانع هر واکنش یا داوری ناخواســته شود. روشن اســت که بعضیها راحتتر با زندگی بدون همسر کنار ميآیند. زندگی تکنفره به نظر بسیاری از مجردها، آزادی کامل اســت. تصمیمگیری با رای شخصی انجام ميگیرد و فرد ميتواند بدون ملاحظه و رعایت دیگری، در پی امیال و علاقمندیهای خود باشد. لزومی به توافقهای اعصاب خردکن به عنوان سدی در برابر انجام کارهای ناگهانی نیست. آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی که به بدبینی شهرت دارد ميگوید: «ازدواج یعنی آن که همه کار ممکن را برای بیزاری از یکدیگر انجام دهی. حقوق فردیات را نصف کنی و وظایفت را دوبرابر…»
تجرد و سلامتی
جامعهشناسان دانشگاه تگزاس آستین معتقدند که مجردها از سلامت جسمی بهتری برخوردارند و احساس رضایتمندی بیشتری دارند. این مدعا بر نتایجی اســتوار شده که از طرح “پرسشنامه سلامتی ملی” این دانشگاه با شرکت یک میلیون و دویست هزار نفر به دست آمد. این طرح در فاصله سالهای ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۳ انجام شد و نتایج آن در سال ۲۰۰۸ انتشار یافت. این پرسشنامه روشن کرد که تفاوت میزان سلامتی مجردها و متاهلها از دهه هشتاد میلادی به بعد به شدت کاهش یافته و به ویژه نزد مردان به صفر رسیده اســت. آمارهای پیشین حاکی از آن بودند که میزان بیماری نزد مجردها به مراتب بیشتر از متاهلهاســت. بر همین مبنا، ازدواج و تشکیل خانواده، یک نسخه بهداشتی برای مجردها نیز محسوب ميشد.
پروفسور اشتفان هاردل (اســتاد جامعهشناسی دانشگاه ماینس) معتقد اســت که زندگی مجردی مزایای بسیاری دارد: مجردها حلقه گستردهای از دوستان دارند، در فعالیتهای اجتماعی فعالترند و از امکانات مالی و شغلی بهتری برخوردارند؛ اما در شرایط سخت مانند بیماری و یا مشکلات مالی، وضعیت مجردها از متاهلها نامناسبتر اســت. پژوهشهای دیگر نشان ميدهند که اکثر مجردها در سنین بالا به دنبال یافتن شریک مناسبی برای دوران سالخوردگی هستند؛ دورانی که هر فرد نیاز بیشتری به تیمار و پرستاری و پرکردن تنهایی دارد. جالب آن که در میانسالی، مردان مجرد به مراتب بیشتر از زنان مجرد در جستجوی همدم هستند.
تاهل و اســترس
محققان دانشگاه روتردام هلند هم که در زمینه “خوشبختی” تحقیق ميکنند، به نتایجی مشابه جامعهشناسان دانشگاه آستین رسیده و ميگویند مجردها نه تنها در مقایسه با متاهلها سالمترند، بلکه خوشبختتر هم هستند. زمانی مجرد ماندن افراد، به معنای آن بود که متقاضی یا خواســتگار ندارند و این خود به خود عیب تلقی ميشد. یافتههای جدید جامعهشناسان نشان ميدهد که زندگی مجردی معنای دیگری یافته و مجردها با وضعیت خود بهتر کنار ميآیند. ازدواج نکردن، دیگر ننگ و عار یا ناکامی شخصی محسوب نميشود.
مشکل مجردها در رابطه با داشتن یک همدم یا سنگ صبور در دوران جدید، به دوستان و روانشناسان محول شده اســت! دوستیابی و آشنایی و برقراری حاشیه امن اجتماعی، در عصر شبکههای اینترنتی، به مراتب آسانتر ار پیش شده و تنهایی، موجب تشکیل خانواده نیست. پژوهشگران هلندی تاکید ميکنند که فشار اجتماعی بر متاهلها بیشتر اســت؛ مجردها به دلیل دور ماندن از این فشارها، اســترس کمتری دارند و این تاثیر مثبتی بر تندرستی جسمانی آنها دارد.
تنها چیزی که ميتوان روی آن انگشت گذاشت، ارتباط جنسی پایدار و منظم اســت که در میان مجردها و متاهلها متغیر اســت. رابطه جنسی نقش مهمی در سلامتی جسمی و روانی دارد. زوج هایی که ارتباط جنسی ندارند، بیشتر مشاجره می کنند و به روشهای دیگری برای رفع تنش نیاز دارند. کسی که زندگی جنسی فعالی دارد، بهتر و بیشتر عمر ميکند. با وجود این، تنهایی ميتواند تبدیل به معضل شود. روانشناسان معتقدند که “تنها بودن” موقعیتی واقعی و “انزوا” موقعیتی حسی اســت. یعنی مجردها ميتوانند علیرغم ارتباط اجتماعی دچار “انزاوی درونی” شوند که وضعیت نادری نیست. و باید گفت که انزوا برای جسم هم زیانبار اســت؛ چیزی که در تحقیقات متعدد ثابت شده اســت.
از عوارض انزوا ميتوان به بیخوابی، اختلال در دستگاه گردش خون، تضعیف سیستم دفاعی بدن یا افسردگی اشاره کرد. تحقیقات علمی روشن ميکنند که افراد دارای ارتباطهای اجتماعی فعال، به طور میانگین بیشتر از افراد منزوی عمر ميکنند. نتیجه اینکه زندگی مشترک مهم اســت و تاثیر مثبت بر سلامتی دارد اما مجردها هم تا وقتی که به انزوا دچار نشده باشند، چیزی از رضایت و سلامت کم ندارند. یکی از دست اندر کاران این تحقیق هشدار ميدهد که “فیسبوک” و شبکه های اجتماعی مشابه آن جایگزینی برای شبکههای واقعی اجتماعی نیستند: «رابطههای انسانی برای آدمها امری بدیهی اســت. ما مانند ماهیها هستیم که وجود آب را حس نميکنند اما به آن نیاز دارند.»
زندگی مشترک، آری یا نه
تشکیل خانواده و زندگی مشترک، زمانی بدیهیترین چشمانداز انسانها بود. اما در دنیای مدرن، دو نیاز بنیادین روان بشری، یعنی پیوند عاطفی، عشق ورزیدن و فردیت و اســتقلال، در تضاد با یکدیگر قرار ميگیرند. بنیان نظریه تکامل، بر خلاف تصور عمومی بهبود نیست؛ بلکه سازگاری با شرایط جدید اســت. پژوهشگران مناسبات انسانی ميگویند، زیست مشترک در سازگاری با زندگی اجتماعی نوین دستخوش تغییرات جدی و البته گام به گام خواهد شد. فردیت در جوامع پیشرفته صنعتی با مفهوم از خودگذشتگی در رابطه طولانی و پایدار تضاد دارد.
به اعتقاد محققان علوم رفتاری، چیزی به نام نیاز به خانواده در بین نیازهای بنیادین بشر وجود ندارد و این مفهوم که قبلا توسط مذهب، دولت، مناسبات اقتصادی و اجتماعی، تعیینکنندگی داشت، به مرور به حاشیه خواهد رفت و قطعیت و اهمیت خود را از دست خواهد داد. اما چرا زندگی مشترک هنوز واجد امتیازات اســت و اکثریت جامعه همچنان تشکیل خانواده ميدهند؟ شاید بتوان یکی از دلایل را ساختار ذهنی انسانها دانست که در کودکی شکل ميگیرد. اکثریت قریب به اتفاق جوامع بشری نزد مادر و پدر و خواهر و برادر و بستگان بزرگ شدهاند و خوشبختی یعنی خانواده و به سر بردن نزد افراد نزدیک. “کانون گرم خانواده” یعنی محبت لایزال و احساس امنیتی سرشار از آرامش.
اینک در آلمان یکچهارم بچهها در خانوادههای تکوالد و بدون ارتباط تنگاتنگ خویشاوندی متولد ميشوند. تصور این نسل در بیستسال دیگر ميتواند از سعادت و آرامش و امنیت چیز دیگری باشد. در نتیجه پیششرط بحث در این زمینه و نتیجهگیری در مورد آن باید منوط به این باشد که در باره چه کسانی و رشد یافته در چه جوامعی صحبت ميکنیم. و پرسش آخر اینکه آیا زندگی مشترک ایدهآل امری میسر اســت؟ در پاسخ باید گفت که ایدهآل هر فرد، محصول تربیت خانوادگی، اجتماعی و تجربیات شخصی اوست و تاکید کرد که چنین چیزی به شکل مرسوم آن، یعنی کلیشه داســتانها و فیلمهای رمانتیک دیگر عملی نیست.
کسانی که در سنین میانه زندگی مشترک را شروع ميکنند، معمولا درک منطقیتری از “ایدهآل” دارند و به خاطر متعادل شدن فعالیت هورمونها، تجربه و امنیت مادی، سازگاری بیشتری نیز با همدم خود نشان ميدهند. پیوند عمیق عاطفی و یگانگی روحی، تنها در رابطهای طولانی و پایدار به وجود ميآید. ارضای نسبی دو نیاز بنیادین روان بشری، یعنی عشقورزیدن و اســتقلال، تنها در صورت بازتعریف همزیستی و عدم چشمپوشی از نیازهای فردی امکانپذیر اســت. در غیر این صورت حتی زندگی مشترک پایدار، نوعی “شرکت سهامی” اســت که سرمایههای آن ميتوانند فرزندان یا اهداف و منافع مشترک باشند.