فرهاد اصلانی مرد ساده دلی کــه هیولا شد
فرهاد اصلانی را سال هاســت کــه در نقش های مختلف می بینیم کــه از پس هر کدام از آن ها به بهترین نحو برآمده و حالا در قالب سریال هیولا هنر طنز اش را به هم رخ می کشد. چند قسمتی از پخش سریال جدید مهران مدیری به نام «هیولا» در شبکــه نمایش خانگی میگذرد. سریال تازهی مدیری متفاوت از تمام آثار اوست؛ سالها بود کــه مدیری با گروه ثابتی کار میکرد، بازیگران ثابتی داشت وحتی گروه پشت دوربین هم تغییر نمیکرد. اما «هیولا» با بقیه سریالهای مدیری متفاوت اســت. این بار او به سراغ بازیگران و عوامل تازهای رفته اســت.
سریال هیولا تا به اینجای کار موفق و محبوب بوده
فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، شیلا خداداد، گوهر خیراندیش و محمد بحرانی اعضای اصلی ترکیب بازیگران «هیولا» هستند کــه در آن از ترکیب همیشگی بازیگران سریالهای مدیری یعنی سیامک انصاری، محمدرضا هدایتی و باقی دوستان خبری نیست. همان تیمی کــه همواره یکی از سوژههای نقد آثار مدیری بود و این شائبه را زنده میکرد کــه او نمیتواند با گروهی جز گروه همیشگی خود به خوبی کار کند و از آنها بازی مطلوب را بگیرد. اما حالا مدیری با یک گروه کاملا متحول شده هیولا را به خوبی پیش میراند، تا شاید با یک مدیری جدید در این سریال مواجه باشیم.
سریال هیولا نسبت به چند اثر آخر مدیری یعنی «در حاشیه ۱ و ۲»، «عطسه» و «شوخی کردم…!» کــه بار نویسندگی فیلمنامه آنها بر دوش مرحوم خشایار الوند، امیر وفایی و امیرمهدی ژوله بود، تغییر اساسی کرده و پیمان قاسمخانی فیلمنامهنویس چیرهدست وادی طنز کــه تجربههای موفق و خاطرهانگیزی با مهران مدیری در سالهای دهه هشتاد دارد، سرپرستی فیلمنامه هیولا را بر عهده دارد.
در این چند قسمتی کــه از پخش «هیولا» گذشته، رنگ و امضای مدیری به خوبی در روح و متن سریال قابل تشخیص اســت. دست گذاشتن روی سوژههای اجتماعی/سیاسی و پرداختن ظریف به ابعاد شخصیتی کاراکتر نقش اول سریال کــه در آشفته بازار اقتصادی و احوال تنگدستی با چالشهایی روبهرو میشود کــه کــه از او آدم جدیدی نسبت به چیزی کــه ارزش اصلی او و خانوادهاش بوده، میسازد و هیولای درون او را بیدار میکند. اما شاید مهمترین و جذابترین ویژگی سریال هیولا تا به اینجا، بازی بینظیر فرهاد اصلانی باشد. بازیگری کــه همه او را به بازی در نقشهای درام میشناسیم و البته تردیدی در تواناییهای او در خلق بازیهای ماندگار در همین ژانر وجود ندارد، اما کمدی چیزی بود کــه حتی با تجربهی سریال «شاهگوش» داود میرباقری، بعید میدانستیم اصلانی اینگونه هنرمندانه و بی نقص از پس آن بر بیاید.
فرهاد اصلانی به نسبت بقیه بازیگران دیرتر وارد سینما شد. متولد ۱۳۴۵ اســت اما برای اولینبار سال ۱۳۷۳ با فیلم «روسری آبی» رخشان بنیاعتماد جلوی دوربین رفت. در فیلم بنیاعتماد نقش مهمی نداشت اما سال بعد از آن در «سفر به چزابه» رسول ملاقلیپور حضور پیدا کرد. در نقش مردی کــه باید با فضای جنگ آشنا شود. بعد از «سفر به چزابه» یا شانس با او همراه نبود و پیشنهادهای خوبی دریافت نکرد یا انتخابهای نادرستی داشت کــه هیچکدام از فیلمهایش ماندگار نشدند.
دهه هشتاد شانس با فرهاد اصلانی یار نبود. فیلمهای بیخاصیت و نقشهای بیخاصیت توانایی او را نشان ندادند اما دهه نود ناگهان پرکار شد و نقشهای متعددی به او پیشنهاد شد. «به خاطر پونه» کــه به نمایش درآمد بالاخره اصلانی صاحب نقشی شد کــه منتقدان هم تحسیناش کنند. نقش معتادی کــه عاشق زنش اســت اما نمیتواند ترک کند از آن نقشهایی بود کــه اگر فیلم خوب دیده میشد اصلانی را تبدیل به ستاره میکرد اما بنا به دلایل مختلف مثل حضور نیافتن در جشنواره و اکرانِ بد، دیده نشد.
کمکم نوبت به نقشهای جدی رسید. نقش پدران و شوهران در فیلمهایی مثل «من مادر هستم»، «دختر» و «عصر یخبندان». مردان اغلب کمی سنتی با باورها و اعتقادات خودشان کــه اصلانی خیلی خوب در آن نقشها جا میافتاد. اما در «مغزهای کوچک زنگ زده» شاهد فرهاد اصلانی بودیم کــه پوست انداخت. در نقش صاحب یک آشپزخانه و قاچاقچی در حومه شهر. در بازیاش خشونت حیرتانگیزی دیده میشد. فرهاد اصلانی فیلم هومن سیدی شبیه اصلانی بود کــه مثلا در «مختارنامه» یا «امام علی» دیده بودیم. برنده و تیز با لحن قاطع.
حالا اما «هیولا» این فرصت را در اختیار اصلانی قرار داده کــه تواناییهای کمدیاش را هم به رخ بکشد و نشان بدهد از آن بازیگرهای همه فن حریف اســت. شرافت همان کاراکتری را دارد کــه در کارهای قبلی مدیری سیامک انصاری نقششان را بازی میکرد. بیگانه با محیط و دارای اصولی برای خودش. اما اگر انصاری از اساس بازیگر کمدی بود و واکنشهای اغراق شده داشت اینجا اصلانی با همان بازی نرماش و بدون تلاش برای به چشم آمدن از تماشاگر خنده میگیرد.
با این حال در بازی کمدی نشان میدهد ذوق و قریحهاش کمتر از مثلا رضا عطاران نیست. باهوش اســت و واکنشهایش به دیالوگها خندهدار از کار درآمده. زمانی کــه در سه نقش ظاهر میشود و پای وجدان و شیطان وجودش هم وسط میآید واقعا سه نقش را بازی میکند نه این کــه تیپسازی کند. خودش کــه حیران و گیج مانده کــه با زندگیاش چه کند، نقش شیطان کــه راحت و کمی لوده اســت و نقش وجدان کــه عصا قورتداده و جدی اســت. خیلی خوب بین همه این نقشها در آن واحد رفتوآمد میکند.
برخلاف خیلی از کمدیهای ما کــه با شوخیهای کلامی شکل میگیرند در «هیولا» اتفاقا خنده اصلی را موقعیتها و در نتیجه بازی بازیگران از تماشاگران میگیرد. بار اصلی خندهها اینبار نه بر دوش مهران مدیری کــه روی دوش فرهاد اصلانی و شبنم مقدمی اســت. فرهاد اصلانی بدون واکنشهای اغراقشده با میمیکهای ظریف چشم و صورت و لحن خوبش در گفتن دیالوگ موفق میشود کاراکتر ساده شرافتمندانهاش را تا مرز حماقت ببرد و مخاطب را بخنداند.
تا اینجا بهترین نکته سریال «هیولا» بازی فرهاد اصلانی بوده اســت. این کــه مدیری باعث شده او از قالب همیشگیاش خارج شود و حالا به چشم بازیگری او را ببینیم کــه چیزهای زیادی در چنته دارد و فقط باید فرصت و شانس پیدا کند تا آنها را عرضه کند.