عکس لاکچری عاشقانه دونفره | بهترین های لاو دختر و پسر
عکس لاکچری عاشقانه دونفره | بهترین های لاو دختر و پسر
بهترین های عاشقانه دونفره بدون متن و با متن همراه با شعرهای زیبا و ناب لابلای عکس ها برای شما در سایت نیک شو . . .
هیچ میدانی
گاهی موجودی به زندگی ات پای میگذارد
به نامِ دوست
فرقی نمیکند قِدمت اش چقدر باشد
اشنایی اش چگونه بوده
از چه دین و مذهب و آیینی باشد.
وقتی دلت با دلش راه می آید.
همیشه یاد و عکس هایش
و خاطره هایِ بی تکرارش…
دیوارِ زندگی ات را قشنگتر از هر دوره ی دیگه یِ روزگارت میکند.
میدانی ، روزی که ماجرای عشق تو را به مادرم گفتم،
چه اتفاقی افتاد؟
اصلأ بگذار از اول برایت بگویم…
قبل از اینکه حرفی بزنم موهایم را باز کردم و روی شانه أم ریختم مادرم گفته بود موهایت را که باز میکنی انگار چندسال بزرگتر میشوی…میخواستم وقتی از عشق تو میگویم بزرگ باشم …
بعد از آن دو استکان چای ریختم، بین خودمان بماند اما دستم را سوزاندم و نتوانستم بگویم آخ ، بلکه دلم آرام بگیرد ، مجبور بودم چون مادر اگر میفهمید بزرگ شدنم را باور نمیکرد … دست سوخته أم را زیر سینی پنهان کردم چای را مقابلش گذاشتم و کنارش نشستم ، عشقت توی دلم مثل قند آب میشد و نمیدانستم از کجا باید شروع کنم…..باتردید گفتم :”مادرجان،اگر آدم عاشق باشد زندگی چقدر دلنشین تر بر آدم میگذرد ، نه؟”
عینک مطالعه را از چشمش برداشت و نگاهش را به موهایم دوخت ، انگار که حساب کار دستش آمده باشد ، نگاهش را از من گرفت و بین گل های قالی ، گم کرد.
+”عشق” چیز عجیبی ست دخترکم ، انگار که جهانی را توی مردمک چشمت داشته باشی و دیگر هیچ نبینی ، هیچ نخواهی و با تمام ندیدن ها و نخواستن ها بازهم شاد باشی و دلخوش..
عشق اما خطرات خاص خودش را دارد ، عاشق که باشی باید از خیلی چیزها بگذری ، گاهی از خوشی هایت ، گاهی از خودت ، گاهی از جوانی أت..
دستی به موهای کوتاهش کشید و ادامه داد:
عاشقی برای بعضی ها فقط از دست دادن است..
برای بعضی ها هم بدست آوردن…اما من فکر میکنم زنها بیشتر از دست میدهند..
گاهی موهایشان را، که مبادا تار مویی در غذا معشوقه ی شان را بیازارد..
گاهی ناخن های دستشان را ، که مبادا تمیز نباشد و معشوقه شان را ناراحت کند..
گاهی عطرشان را توی آشپزخانه با بوی غذا عوض میکنند
دستشان را میسوزانند و آخ نمیگویند “…
مکث کرد و سوختگی روی دستش را با انگشت پوشاند :
+”گاهی نمیخرند ، نمیپوشند، نادیده میگیرند که معشوقه شان ناراحت نشود !!تازه ماجرا ادامه دار تر میشود وقتی زنها حس مادری را تجربه میکنند ، عشقی صد برابر بزرگتر با فداکاری هایی که در زبان نمیگنجد..
دخترکم عاشقی بلای جان آدم نیست اما اگر زودتر از وقتش به سرت بیاید از پا در می آیی”..
لبخندی زدم ، از جایم بلند شدم و به اتاقم رفتم ، جای سوختگی روی دستم واضح تر شده بود ، رو به روی آینه ایستادم و به خودم نگاه کردم…عاشقی چقدر به من نمی آمد ، موهایم را بافتم ، دلم میخواست دختر کوچک خانواده بمانم ، برای بزرگ شدن زود بود …خیلی زود
خودتان باشید!
ساده است،
نه بگردید دنبال جدیدترین کفش بازار، نه برای پیدا کردن مدل مویی که مُد باشد از خوابتان بزنید، نه خروارها پول بی زبان، برای اندکی
بیشتر در چشم آمدن خرج کنید!
جای اینکارها،
یک سفر خوب بروید!
تنها یا با دوستانتان،
سفر بروید! نه اینکه بشود مایه ی فخرفروشی به فلانی که به زور تا 10 کیلومتر آنطرف تر خانه اش رفته است!
کارهایی انجام دهید که همیشه دوست داشتید انجام بدهید ولی نشده بود! وقتش را نداشتید، پولش را، حتی حس و حالش را!
یک زبان جدید یاد بگیرید، سازی بخرید و شروع کنید به تمرین، آن غذای فوقِ گران بالای منوی فلان رستوران را امتحان کنید، حتی یک سبکِ آهنگ جدید گوش دهید!
در تمام اینکارها فقط فکر این باشید که یک بار بیشتر زندگی نمیکنید، پس ارزشش را دارد!
باور کنید،
خودتان بودن،
اصلا کار سختی نیست!
کافیست برای تک تک لحظاتتان احترام قائل باشید،
خودتان کم کم میفهمید،
چقدر خودتان بودن دوست داشتنیست!
تمامِ کودکی ام ، احساسِ “جودی ابوت” را داشتم ،
مدام حس می کردم جایی از جهان ، بابا لنگ درازِ عاشق و مهربانی دارم که یک روزی سر و کله اش پیدا خواهد شد ، از من مراقبت خواهد کرد و غم هایِ کودکانه ام را با یک عروسک و آغوشِ پدرانه ، خواهد شست .
مدام منتظر بودم تا با آمدنِ کسی ، دنیایم همانی شود که دلم می خواهد ،
کسی که مرا بفهمد و تفاوت هایِ عجیب و غریبِ مرا درک کند .
من نیمی از کودکی ام را با تصوراتِ شیرینِ سرزمین “نارنیا” و “عجایب” ، گذراندم .
گاهی آلیس می شدم و به سرزمینِ عجایب می رفتم و دنیایِ کوچکِ رنگی و رویاییِ خودم را می ساختم و گاهی از کمدِ اتاقم به شهرِ ناشناخته ی نارنیا می رفتم ، میان برف ها دراز می کشیدم و با درخت ها ، گوَزن ها و عقاب ها ، حرف می زدم .
همیشه جهانِ خیالیِ خودم را داشتم ، جهانی که مرا از واقعیت ، دور می کرد و به جایی می برد که آرزویِ همیشگی ام بود .
جایی که خلاءِ آرامش و زیباییِ دنیایِ واقعی را برایم پر می کرد ،
جایی که همه چیز ، ایده آل و آرام و بی دغدغه بود .
در انتظارِ تغییر بودم ، همیشه فکر می کردم آخرش قرار است همه مان تصاویرِ کارتُنیِ رنگی و زیبایی شویم و شاد و بی غم و کودکانه ،کنارِ هم زندگی کنیم ،
جایی که نه خبری از مرگ باشد ، نه ظلم ، نه بدی و بی انصافی …
طول کشید تا فهمیدم چنین رویایِ زیبایی ، ممکن نیست ،
طول کشید تا فهمیدم دنیا همین است ، یک اجتماعِ نقیضین !
خوبی و بدی ، شادی و غم و تمام تناقضات را در دلش جا داده و چاره ای به جز کنار آمدن و سازگاری نیست .
طول کشید اما پذیرفتم نه سرزمینِ رویاییِ عجایب و نارنیا حقیقت دارد ، نه هیچ بابا لنگ درازی ، هیچ جایِ جهان ، برایِ موفقیت و خوشبختیِ من ، آستین بالا زده !
من بزرگ شده بودم و فهمیده بودم که تنها ناجیِ جهانم ، خودم هستم !
خودم هستم که می توانم به آرزوهایِ خیالی ام ، رنگِ واقعیت بپاشم و دنیایِ سیاه و سفید و تکراری ام را رنگی کنم .
خودم هستم که باید با سختی و تناقضاتِ دنیا بجنگم و بهترین ها را برایِ خودم بسازم .
فهمیدم این درد و سختی ها مرا نمی کُشد اما جسور تر می کند ،
من نخواهم شکست اما محکم تر خواهم شد !
به حرمتِ آرزوهای کودکی ام ، قوی بودن را یاد گرفتم و به خودم قول دادم پناهِ خودم باشم و چشم انتظارِ هیچ دستی نمانم .
به گوشِ دنیا برسانید که من هرگز تسلیم نخواهم شد !
من همان کودکِ خیالباف و بلند پروازِ سالهایِ دورم ،
اما قوی تر ،
اما جسور تر … !
#نرگس_صرافیان
مطالب بیشتر:
عکس عاشقانه برای پروفایل لاکچری و خاص
عکس لاکچری عاشقانه دونفره خاص و ناب و جذاب
عکس عاشقانه برای پروفایل لاکچری و خاص
عکس عاشقانه برای پروفایل لاکچری و خاص
عکس عاشقانه متن دار | عکس پروفایل عاشقانه
عکس های عاشقانه تاپ و خفن +عکس نوشته عاشقانه (37)
عکس پروفایل عاشقانه دونفره دختر پسر لاکچری و خاص