داستان,حکایت و شعر
شعر مسافرِ چشم بهراهیهای من از احمد شاملو برای آیدا
شعر مسافرِ چشم بهراهیهای من از احمد شاملو برای آیدا
احمد شاملو یکی از بهترین شاعران ایرانی که به غریبانه ترین وجه ممکن این دنیا را ترک کرد ، برای همسرش آیدا سروده های عاشقانه زیادی دارد.
مرا میباید که در این خمِ راه
در انتظاری تابسوز
سایهگاهی به چوب و سنگ برآرم،
چرا که سرانجام
امید
از سفری بهدیرانجامیده باز میآید
به زمانی اما
ای دریغ!
که مرا
بامی بر سر نیست
نه گلیمی به زیرِ پای
از تابِ خورشید
تفتیدن را
سبویی نیست
تا آبش دهم،
و برآسودنِ از خستگی را
بالینی نه
که بنشانمش
مسافرِ چشمبهراهیهای من
بیگاهان از راه بخواهد رسید
ای همهی امیدها
مرا به برآوردنِ این بام
نیرویی دهید!
۲۹ اردیبهشتِ ۱۳۴۲