شعر طنز و خنده دار فرهنگ ملت در مترو تهران
شعر طنز و خنده دار فرهنگ ملت در مترو تهران
مترو تهران جایی که می توان به راحتی فرهنگ والای ایرانی را در آن مشاهده نمود. اگر بگوییم آن ها انسان های دیگری هستند و بی فرهنگ می باشند،سخت در اشتباهیم زیرا آن ها همان شهروندان عادی ایرانی هستند.
هنر می خواد سوار مترو بشی
طوری كه آخرش تو داغون نشی
شبیه رینگ كشتی كج میمونه
هر كی سوار شده خودش میدونه
وقتی كه وا میشه درای مترو
داد میزنه یكی كه؛ آقا برو!
محشر كبری رو میبینی اونجا
هل میدن همدیگه رو بی محابا
اون كه میخواد سوار بشه هل میده
خودش رو هی رو بقیه ول میده
یكی با مشت میزنه توی چونت
میكنه ازدحام تو رو دیوونت
یكی میگه؛ نكن مگه الاغی؟!
یكی میگه؛ زود باش مگه چلاغی!
نفس كشیدن دیگه مشكل میشه
دست و پاهات بی اراده ول میشه
دماغ یارو میره توی چشمات
بی حركت میشی همونجا، كیش…مات
فشارِ چند صد تنی روی دنده ت
از این همه فشار میگیره خنده ت
بوی عرق بوی پیاز بوی سیر
آدم میشه از زندگی سیرِ سیر
یكی موبایلش داره زنگ میزنه
اون یكی بچه اش داره وَنگ میزنه
یه عده هم تو اون شلوغ پلوغی
داد میزنن، راستكی یا دروغی
مسواك اصل با جورابای پشمی
رنگا به رنگ، سرخ و سفید و یشمی
خودكار جادو كه تقلب كنی
ترازوی دستی ِ سیصد تُنی
لواشك و چیپسو پفك فراوون
داد میزنن؛ بیا كه كردم ارزون
رقابت اصلی واسه نشستن
مبارزه برا ركورد شكستن
هر كی بشینه یعنی خیلی مرده
اگه نه كه باید بگیره نرده
خلاصه مترو شده یك مصیبت
من چی بگم دیگه از این حقیقت
اگه بگم؛ مشكل فرهنگیه
جبهه میگیرن كه؛ مُخت هنگیه!
مترو شده كابوس شبهای من
علت لرزیدن و تب های من