داستان,حکایت و شعر

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از اســتاد شهریار

اســتاد شهریار زندگی پر از فرازو نشیب های بسیاری داشت در این مقاله گزیده از شعرهای زیبا اســتاد را تهیه کرده ایم و اشاره کوتاهی هم از سرگذشت ایشان کرده ایم با ما همراه باشید .شهریار در ١١ دی ماه سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را – به علت شیوع بیماری در شهر – در روستای اجدادی‌اش خشگناب واقــع در شهرستان بستان‌آباد سپری کــرد.

 

پدرش «میرآقا بهجت خشگنابی» و به روایتی «سید اسمعیل موسوی» نام داشت که در تبریز وکیل بود.[۱۰] «میر» صورت دیگری از «سید» اســت و موسوی به نیای او (امام موسی کاظم) اشــاره مــی‌کند.پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ از تبریز رهسپار تهران شد و تحصیلش را در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامه داد.

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

شهریار در اوایل تحصیل پزشکی در تهران عاشق ثریا دختر عبدالله امیرطهماسبی می‌شود و چند سال با یکدیگر نامزد بودند. اما در نهایت آن دختر با چراغعلی‌ سالار حشمت معروف به امیراکرم ازدواج می‌کند.[۱۱] حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکترا، تحصیلش را به‌علت شکست عشقی و ناراحتی و خیال و پیش‌آمدهای دیگر، ترک کرد.

 

اولین کتاب شعر شهریار به کوشش ابوالقاسم شیوا متخلص به «شهیار» دوست صمیمی شهریار در سال ۱۳۰۸ منتشر گردید.

 

شهریار، از جمله سرایندگانی اســت که شعر را محلی نیک برای بیان این اندیشه‌ورزی‌های ژرف‌نگرانه و پندآموز دانسته، و بسیاری از اندرزهای اخلاقی، تربیتی را در قالب‌های گوناگون شعری (به‌ویژه در قطعات، رباعیات و دوبیتی‌ها) بازمی‌گوید. مخاطب این افکار و مفاهیم نیز نوع بشر و انسان در طول تاریخ اســت نه خطابی شخصی و منحصر به فرد.

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

یاد آن که جز به روی منش دیده وا نــبود

وان سست عهد جز سری از ماسوا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

امروز در میانه کدورت نهاده پای

آن روز در میان من و دوست جا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

کس دل نمی دهد به حبیبی که بی وفاســت

اول حبیب من به خدا بی وفا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

دل با امید وصل به جان خواســت درد عشق

آن روز درد عشق چنین بی دوا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت

غم با دل رمیده ما آشنا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی

با چون منی به غیر محبت روا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

گر نای دل نــبود و دم آه سرد ما

بازار شوق و گرمی شور و نوا نــبود

شعر از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی از استاد شهریار

سوزی نداشت شعر دل انگیز شهریار

گر همره ترانه ساز صبا نــبود

 

شهریار

 

 

به این مطلب چند ستاره امتیاز میدید؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا