دین و مذهب

سالروز رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص)

سالروز رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص)

سالروز رحــلت جانگداز پیــامــبر اکــرم(ص)

بسم الله الرحمن الرحيم

صلي الله عليك يا رسول الله و علي آل بيتك الطاهرين

۲۸ماه صفر سالروز رحــلت سيد انبياء و برترين آفريده خــدا محمد مصطفي (صلي الله عليه و اله و سلم) اســت. وجود مقدسي كه خــداوند متعال تمام جهان را به يمن او و عترت پاكش آفريد و نور او اول مخلوق خــداوند اســت. پيامبري كه خــداوند حكيم بارها در قرآن كريم او را ستوده اســت.

 

پیــامــبر بارها از رحــلت خود خبر می دهد

1- در فرصتهای پراکنده
ابن عباس و سدی: چون آیه: (انک میت و انهم میتون) تو خواهی مرد و آنان نیز می میرند، نازل گردید، پیــامــبر (ص) فرمود: (ای کاش می دانستم مرگ من چه موقع خواهد بود؟)پس از آن سوره نصر نازل گردید، پس از نزول سوره نصر، پیــامــبر (ص ) در نماز، بین تکبیر و قرائت، سکوت می کرد و می فرمود: (سبحان الله و بحمده اســتغفر الله و اتوب الیه) از پیــامــبر (ص) علت آن را سؤ ال کردند؟

 

فرمود: (خبر مرگ مرا دادند) پس از آن گریه شدیدی کرد، عرض شد: ای رسول خــدا (ص)، آیا بخاطر مرگ گریه می کنید؟ در حالی که خــداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده اســت؟ پیــامــبر (ص)فرمود: (پس ترس انتقال به آخرت، تنگنای قبر، تاریکی لحد و ترسهای فراوان قیامت چه می شود؟) و بعد از نزول سوره یاد شده به مدت یکسال زنده ماند.

 

اسباب نزول از واحدی: عکرمة از ابن عباس روایت نموده گوید: چون رسول خــدا (ص ) از جنگ حنین فراغت جست، و سوره فتح نازل شد، فرمود: ای علی و ای فاطمه: (( اذا جا نصرالله و الفتح، )) و تا آخر سوره را قرائت فرمود (اشاره به نزدیکی ایام رحــلت پیــامــبر).

 

در مجمع هم از ام سلمة آمده اســت: رسول خــدا (ص ) در این اواخر، نمی نشست و برنمی خاســت و رفت و آمد نمی کرد، مگر اینکه می فرمود: (سبحان الله و بحمده اســتغفر الله و اتوب الیه) پس از آن سوره نصر را قرائت می کرد. مرحوم علامه طباطبائی می گوید: در این معنا با اختلافاتی اندک در گفته رسول خــدا (ص )، روایات بسیاری آمده اســت و در این که چگونه این سوره دلالت دارد بر فرارسیدن ایام رحــلت گوید: مضمون آیه دلالت دارد بر فراغ پیــامــبر (ص ) از تلاش و مجاهدت و پایان یافتن و تمامیت ماءموریت او، و پس از اتمام ماءموریت هنگام زوال فرا می رسد.

سالروز رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص)

2- در مراسم حجة الوداع

جابر گوید: در حجة الوداع در حضور پیــامــبر اکــرم (ص ) بودیم، در هنگام رمی جمرات فرمود: (مناسک خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم ) و به همین مضمون در کامل ابن اثیر اســت به اضافه این جمله هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. پیــامــبر در هنگام بازگشت از حجة الوداع در اجتماع بزرگ حاجیان از نزدیک بودن ارتحال خود خبر می دهد: خــداوند لطیف و آگاه به من خبر داده اســت: و این که نزدیک اســت فرا خوانده شوم و من دعوت خــدای را اجابت نمایم.

 

3 – در مدینه

ابو مویهبة خادم رسول خــدا (ص ) گوید: شبی پیــامــبر اکــرم (ص ) مرا از خواب بیدار کرد، و فرمود: من ماموریت دارم برای اهل بقیع اســتغفار کنم (پس با من بیا) گوید: من با پیــامــبر (ص ) خارج شدم، تا بقیع آمدیم، آنگاه پیــامــبر (ص ) به اهل بقیع سلام کرد، و سپس فرمود: گوارا باد بر شما آنچه را فعلا در آن قرار دارید، در حقیقت فتنه ها هم چون شب تار روی آور گردیده اســت، آنگاه فرمود: کلید خزینه های زمین به من واگذار شد،

 

و این که زندگی جاوید در دنیا داشته باشم، و در پایان نیز بهشت از آن من باشد، و یا این که دیدار پروردگار را برگزینم، و من دیدار خــداوند را برگزیدم. طبری گوید: ابو مویهبة گفت: ای رسول خــدا (ص ) جاودانگی در دنیا و سپس بهشت را برگزین، فرمود: هرگز، من دیدار با پروردگار را برگزیدم. ابن کثیر روایت ابو مویهبة را ذکر کرده و بعد ادامه می دهد: پیــامــبر اکــرم (ص ) بعد از این جریان 7 یا 8 روز دیگر، بیشتر در دنیا نماند.ابن کثیر همچنین در داســتان اعتکاف 20 روز آخر ماه رمضان پیــامــبر (ص ) و نزول دو بار قرآن را در سال ذکر می کند.

 

4- یک ماه پیش از رحــلت

عبدالله بن مسعود گوید: پیــامــبر اکــرم (ص) یک ماه پیش از وفات خود، خواص اصحاب خود را در خانه عایشه فرا خواند و جریان نزدیک بودن وفات خود را به اطلاع اصحاب رساند. حبیب السیر با اختلافی جزئی همین مطلب را یادآور می شود.

 

 

کوچ آفتاب

بلال موقع نماز صبح اذان گفت ولی حضرت(ص) از شدت بیماری مطلع نشد عایشه گفت: بگوئید ابوبکر به نماز برود. حفصه گفت: به عمر بگوئید به نماز رود. حضرت چون سخن آنان را شنید غمگین شد و با حال نا مساعدی که داشت برخاســت و دست بر دوش علی(ع) و فضل بن عباس نهاد، با نهایت ضعف و ناتوانی پاهای خود را می کشید تا به مسجد رسید،

 

دید ابوبکر در محراب ایستاده حضرت(ص) با دست مبارک اشاره کرد عقب بایست و خود داخل محراب شد و نماز را از سر گرفت پس از اتمام نماز به منزل تشریف آورد و مدهوش شد مسلمانان گریستند حضرت(ص) چشمان مبارک را باز کرد و فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید تا برای شما نامه ای بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید، یکی از اصحاب خواســت تا کاغذ و دوات بیاورد دوّمی گفت: برگرد که این مرد هذیان می گوید و کتاب خــدا ما را کفایت می کند.

 

پیــامــبر خــدا (ص) در تاریخ 28 صفر سال 10 هجری در مدینه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پیوستند، و این در حالی بود که سر در سینه برادر خویش علی بن ابی طالب (ع) داشتند. و رسول خــدا (ص) در حالی قبض روح شد که سر بر سینه من نهاده بود و جانش در میان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ایشان کشیدم و من متولی غسل آن حضرت شدم و ملائکه مرا کمک می کردند و در و دیوار خانه اش من از صدای آهسته آنان که بر او نماز می خواندند و گروهی بالای می رفتند و گوش من از صدای آهسته آنان که بر او نماز می خواندند خالی نمی شد تا آنکه او را در ضریحش به خاک سپردیم…

 

علی (ع) در غم رحــلت پیــامــبر (ص) در حالی که حضرت را غسل می داد و کفن می کرد، چنین فرمود: (بأبی أنت و أمی یا رسول الله لقد انقطع بموتک…): پدر و مادرم فدای تو ای رسول خــدا! همانا با مرگ تو از نعمتی محروم شدیم که با مرگ دیگران از آن محروم نمی شدیم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانی بود. مصیبت تو آنقدر بزرگ اســت که ما را به خاطر تمام مصیبتهای دیگر تسلیت می دهد و از این جهت، تو منحصر به فرد هستی و همه مردم در سوگ تو ماتمزده هستند

 

و از این جهت عمومیت داری و اگر نبود که تو ما را به صبر امر فرمودی و از جزع و ناله نهی نمودی، سرچشمه های اشک را خشک می کردیم و درد و غم ما همواره باقی می بود و اندوه ما زدوده نمی شد و اینها نیز برای تو اندک اســت، ولی مرگ را نمی توان برطرف کرد، پدر و مادرم فدای تو باد! ما را نزد پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگهدار!

سالروز رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص)

لحظات قبل از رحــلت پیــامــبر اکــرم (ص) چگونه گذشت؟

در آخرین روزهای پیش از رحــلت پیــامــبراکــرم ایشان به علی (ع) وصیت نمودند که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیــامــبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خــدا، می ترسم طاقت این کار را نداشته باشم». پیــامــبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آن گاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواســت و همه آنها را به علی سپرد. فردای آن روز بیماری پیــامــبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد.

 

سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید». ام سلمه، همسر پیــامــبر گفت: «علی را بگویید بیاید زیرا منظور پیــامــبر جز او کس دیگری نیست». هنگامی که علی (ع) آمد، پیــامــبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آن گاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آن که از حال رفت و بیهوش شد.

 

با مشاهده این وضع، نواده های پیــامــبر (ص)، حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خــدا افکندند. علی (ع) خواســت آن دو را از پیــامــبر (ص) جدا کند. پیــامــبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم». سرانجام پیــامــبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

سالروز رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص)

رحــلت پیــامــبر اکــرم؛ وفات یا شهادت؟!

آیا پیــامــبر اسلام (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا شهید شدند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیــامــبر (ص) عمر طبیعی خودشان را کردند. کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحــلت پیــامــبر (ص) ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواســته؛ چنین تعبیر می شود.اما اولا باید بدانیم پیــامــبر (ص) را چندین بار ترور کردند.

 

در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و اســتقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاســت داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیــامــبر (ص) ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند.

 

اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی اســت که از امام صادق(ع) نقل شده اســت که فرمود: هیچ پیــامــبر و وصی پیــامــبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خــدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(ع) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه اســت.

 

 

 

به این مطلب چند ستاره امتیاز میدید؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا