زیگموند فروید و آموزه های طلایی فکر و ذهن برای ما

زیگموند فروید و آموزه های طلایی فکر و ذهن برای ما
زیگموند فروید پدر علم روان شناسی است که در زندگی خود با سختی های فراوان مواجه بود اما این سختی ها باعث شد تا وی به فکر فرو رود و خود را از دل این دشوارها بیرون بکشد و علم روان کاوی را بنیان کند.ممکن است برخی از ما دربارهی تئوریهای غیر معمول وی در روانشناسی چیزهایی شنیده باشیم. درواقع، گفتن این مورد که فروید یک شخصیت تأثیرگذار در حرفهی برگزیدهاش است دست کم گرفتن اوست.
– روانشناسان و روانپزشکان یا در ذهنشان پیرو تئوریهای فروید هستند یا مخالف جدی و تزلزلناپذیرش. فیالواقع، دو روانشناس افسانهای که دانشجوی فروید بودند
– کارل یونگ و آلفرد آدلر – این گسستگی را شناسایی کردند و در نهایت تئوریهای خودشان را کشف کردند.
در قرون وسطی مرا میسوزاندند. حال با سوزاندنِ کتابهایم خوشنود میشوند. زیگموند فروید
زیگموند فروید نخستین نامی است که با فکر کردن به روانشناسی، به ذهن بسیاری از ما میآید. مثلِ آنها، چه او را ستایش کنید یا از او منزجر باشید، فروید میراث متمایز و قدرتمندی در زمینهی روانشناسی، به ویژه در قلمرو روانکاوی، به جای گذاردهاست – تئوری درمان روانی که کشف و عملی کرد.
اصول اصلیِ روانکاوی، پایه و اساسی برای فروید فراهم ساخت تا در موضوعات مختلفی آنها را تکرار کند، از جمله: دوجنسیتی/همجنسگرایی، هیپنوتیزم، دین، اغواگری، ترس و انبوهی از موارد دیگر. تئوریِ روانکاویرا میتوان با استفاده از ۵ اصل اصلیِ ذیل خلاصه کرد:
۱. پیشرفت شخصی به وقایع اغلب فراموششدهای منتسب هستند که در اوان کودکی رویدادهاند، نه ویژگیهای ذاتی (ژنتیک).
۲. ذهن ناخودآگاه – افکار خودکار، و غیر درونگرایانه – ریشهی گرایشات، تجارب، تکلفگرایی (یا شیوهگرایی یا مَنِریسم) و افکار هر فرد است.
۳. انگیزهها و محرکهای فردی را میتوان تنها با عبور از موانع روانی در قالبِ ساز و کارهای دفاعی آشکار ساخت.
۴. بیماریهای روحی وروانی – اضطراب، افسردگی، اختلال اعصاب و غیره – عبارتند از درگیری و کشمکشهایی میان ذهن خودآگاه و ناخودآگاه و سرکوب افکار.
۵. فحوایِ ذهن ناخودآگاه از طریق انتقال به خودآگاه، بواسطهی راهنمایی مستقیم، و درمانی، آزاد میشود.استفاده از این اصول بهعنوان یک راهنما، ما را در درکِ هرچه بهترِ افکار فروید در مورد این ۹ درس شگفتانگیز دربارهی مغز یاری میکند!
در اینجا ۱۰ چیزی که فروید درباره افکارمان به ما آموختهاست ذکر میکنیم:
1. تسکین از طریق خنده
برای بسیاری از ما، خنده تسکین و آرامشی را که بسیار نیاز داریم، به همراه دارد. فروید تاثیر خنده را بر روح و روانمان با ارتباط دادن آن با خواستههای سرکوبشدهمان-مانند تجاوز جنسی- توضیح میدهد. در واقع، وقتی که شخص میخندد، از قیدوبند زنجیرها و تمایلات ضمیر ناخودآگاه رها میشود.خوب، ما حداقل با این نظریهی فروید که خنده باعث تسکین است موافق هستیم…هرچند همهی ما دربارهی “خواستههای سرکوب شده” اتفاق نظر نداریم. عجیب نیست که همکاران او چندان به این نظریه نپرداختند.
۲. تئوری گروه اولیه و خداوند
تئوریهای زیگموند فروید در مورد خداوند بسیار جالب هستند. بر طبق دیدگاه ‘پدر روانکاوی’، یهودیت، ودیدگاههای یهودی – مسیحی دربارهی خداوند از حالات روانیِ انسان ریشه گرفتهاست.گروه اولیه’ واژگانی است فرویدی، و به حالت ذهنیِ سرکوبشدهای دلالت میکند که انسان در طول عصر حجر گذراندهاست.بهطور دقیقتر، نیاکان دورِ ما به صورت جمعی (‘گروهی’) زندگی میکردند و مورد نظارت “نر برتر” بودند؛ و نر برتر برای حفظ کنترل از خشونت و ظلم استفاده میکرد- از جمله همراه نگه داشتن زنان با خودش.
این روند منجر به خواستههای تجاوزکارانه و جنسی میشود که در حالتهای اطاعات و وابستگی هویدا میشود.این حالت رقتبار باعث شد که انسان به دنبال آرامش در آن قدرت مطلق و نیکخواه باشد- همان قدرتی که نهایتا از او با نام “خدا” یاد میشود.
۳. اغواگری
زیگموند فروید برای توضیح دادن اختلال روانی و هیستری در بیماران زن خود، یک تئوری غیرمحبوب ارائه داد: ریشههای اختلال روانی و هیستری پیوند مستقیمی دارد با خاطرات سرکوبشده ی سوء استفادهی جنسی در سالهای اولیهی کودکی دارد.این نظریه به خودی خود خشونتآمیز به نظر نمیرسد، اما این تفسیر فروید است (طبق معمول) که از سوی دیگران محکوم میشود. از نظر فروید، خاطرات سوءاستفادهی جنسی بازنمود توهمات خیالی است.
۴. دوجنسیتی ذاتی
زیگموند فروید اعتقاد داشت که ویژگیهای ذاتی را میتوان به عنوان نرینگی یا مادینگی تعریف کرد. او سلطه و اعتقاد را با مردانگی ارتباط میدهد؛ و تسلیم و انفعال را با مادینگی ارتباط میدهد.هرچند این باورها دربارهی ویژگیهای ذاتی دوقطبی نیستند،اما برونیابی فروید درباره ی این ویژگیها دوقطبی است- فروید با مخالفت شدیدی روبهرو شد و از سوی بسیاری از همکاراناش طرد شد.چه چیزی همهی آنها را ناراحت کرد؟ خوب، فروید به این نتیجه رسید که از آنجایی که همهی ما ویژگیهای نرینگی و مادینگی را به ارث میبریم، پس ذاتا دو جنسی هستیم.
۵. تفسیر “آرزوی مرگ”
فروید بعد از ارائهی نظریهی “اصل لذت” خود- خواستهی بشر برای زندگی، سلامتی موفقیت- و زمان مشاوره با سربازان آسیب دیده از جنگ جهانی اول با یک معما روبهرو شد. بسباری از سربازان علیرغم درگیر بودن در مبارزات مهیب و مرگبار، اصرار داشتند که به جنگ برگردند. البته، این حضور، احتمال مرگ را برای آنها بیشتر میکرد.فروید برای همساز کردن این تضاد مستقیم با “نظریهی اصل لذت” خود، نظریهی “رانه مرگ” را ارائه داد. طبق این نظریه همهی ما به صورت ناخودآگاه تمایل به مردن داریم و این خواستهی ما مستقیما در برابر خواستهی ما برای لذت بردن قرار میگیرد.
۶. هیپنوتیزم و عشق
فروید در اوایل زندگی حرفهایش زمان بسیار زیادی را به مطالعهی اثرات هیپنوتیزم اختصاص داده بود. بعد از یک دورهی خاص، فروید به این نتیجه رسید که استعداد افراد در هیپنوتیزم شدن متفاوت است.او یک پیوند فرضی بین مبادلهی عشق و توانایی بیمار برای هیپنوتیزم شدن کشف کرد. بیمارانی که بینهایت فردی را دوست داشتند، برای تسلیم ارادهی خود تمایل بیشتری داشتند و هیپنوتیزم تا حد معینی قابل انجام بود. به همین ترتیب، این بیماران همچنین بیشتر مستعد هیپنوتیزم شدن بودند.
۷. تسکین از طریق روانپالایی
روانپالایی به معنای ملایم کردن احساسات از طریق خالی کردن خشم است. فروید به توصیهی همکاراناش استفاده از روانپالایی را در کار خود به طور موثر آغاز کرد. او به این نتیجه رسید که روانپالایی فقط در کوتاه-مدت و فوری موثر است، اما به هدف اصلی خود نرسید: تسکین ذهن ناخودآگاه از خواستههای سرکوبشده.ما حداقل میدانیم که بلند فریاد زدن در ماشین، بعد از یک روز پراسترس میتواند کمککننده باشد.
۸. واکنشسازی
از نظر زیگموند فروید بدیهی بود که احساسات و انگیزههای ایجاد کنندهی اضطراب، تحت غلبهی هیپروتروفیِ (اغراق) متضاد آن قرار دارند. به عبارتی دیگر، اگر ما نسبت به شخصی احساس تنفر داریم،این احساس اغلب به اضطراب منتهی میشود. اضطراب فشار را روی ضمیر انسان که میخواهد کشمکش را از بین ببرد، قرار میدهد. در نتیجه، ضمیر احساس عشق و پذیرش را برای جلوگیری از اضطرابی که نفرت از فرد دیگر موجب بروز آن شدهاست، ترویج میکند. این نظریه “واکنشسازی” نام دارد.
دیگر مثالهای واکنشسازی
یک فرد الکلی که در وصف اعتدال صحبت میکند
مادر یا پدری که معتاد به کارشان هستند اما میخواهند با خریدن عشق به فرزندشان محبت کنند
شخصی که علیه گروه خاصی عقاید نژادپرستانه دارد، اما خودش با یکی از افراد همان گروه رابطهی دوستی برقرار میکند.
9. تئوری پیچ و تاب دادن و بافتن مو
نیازی به مقدمهچینی ندارد: فروید برای این مفاهیم علیه زنان شناخته شدهاست. تئوریهای اهانتآمیز او در مورد زنان جزء کارهای نامطبوع و ناخوشایند او است.به گفتهی فروید، زنان بهطور طبیعی پستتر از مردان هستند زیرا زن بهدنیا آمدهاند. به خاطرِ ‘نقص در اندام تناسلی’ (نداشتنِ آلت مردانه)، نداشتنِ پرخاشگری و طبیعتِ انفعالیشان،فروید در تئوریاش مبنی بر اینکه زنان نقش بسیار اندکی در پیشرفت تمدن خواهند داشت محکم و تزلزلناپذیر باقیماند. اوه، ولی آنها میتوانستند خودشان را با پیچ و تاب دادن و بافتن مو مشغول کنند.نیازی به گفتن نیست که، این تئوری امروزه با دستاوردها و مشارکتهایِ استثنائیِ زنان، کاملا باطل شدهاست.