ریحانه ارمغانی ، دختری که روی طناب ها راه می رود
در دنیا دختران موفقی هستند که در نوع خود بی نظیر اســت .ریحانه ارمغانی یکی از دختران موفق اســت که در این مقاله با او و کــاری متفاوتی که دارد بیشتر آشنا شوید .در ادامه با تیم نیک شو همراه باشید .
ریحانه ارمغانی؛ دختری که متفاوت بودن را دوست دارد. این تفاوت را نه در ظاهرش و نه در کــار متفاوتی که دارد می توانی ببینی .ریحانه توانسته دنبال چیزی برود که واقعا آن را دوست دارد این انتخاب را هم می توانید در شغل و ورزش او ببنید .ریحانه واقعا از این متفاوت بودن هم لذت میبرد .
ارمغانی تفاوت را در همین لذت بردن میبیند. ریحانه هایلاینر اســت؛ دختری که روی تسمه راه میرود. کــارش هم به اندازه ورزشی که میکند عجیب و متفاوت اســت. او در نمای ساختمان کــار میکند. ریحانه در نوع خود بی نظیر است .اگر روزی دیدید دختری با بند از ساختمان آویزان اســت و دریل بهدست دارد کــاری میکند، مطمئن باشید که ریحانه ارمغانی اســت.
عکسهایی که در صفحه اینستاگرامت هست، ریحانه را دختری معرفی میکند که روی بند راه میرود و از بند آویزان میشود و کــارهای ساختمانی انجام میدهد؟
رشته ورزشی من هایلاین اســت. روی تسمه راه میروم. قبل از حرفهای شدن اسلکلاین کــار میکردم که مقدماتی همین هایلاین اســت. یونیسایکل هم کــار میکنم که تکچرخ اســت.
چطور این رشته را پیدا کردی؟ انجمنی در ایران دارد؟
در ایران نه انجمنی برای این رشته داریم و نه فدراسیونی، اما فدراسیون جهانی دارد. این رشته را محمدرضا آبایی به ایران آورد. او و کیاوش شریف که از بچههای اراک هستند و سنگنوردی کــار میکردند،اولین نفراتی بودند که این رشته را کــار میکردند. آنها تیم دارند و تیمشان با فدراسیون جهانی در ارتباط اســت.
من هم با این تیم کــار ميکنم. ۸، ۹ سال پیش ابزاری برای این رشته در ایران نبود؛ البته الان هم نیست. در فستیوالهای سنگنوردی که در ایران برگزار شد و خارجیها آمدند، آنها به بچههای ما ابزار دادند.من خودم در فستیوال سنگنوردی که ۲۰۱۴ در کرمانشاه برگزار شد، با این رشته آشنا شدم. قبلا عضو تیم ملی سنگنوردی بودم، آن موقع این رشته را کنار گذاشته بودم و تفریحی کــار میکردم.
در آن فستیوال، هایلاین هم برگزار شد. داشتم سنگنوردی میکردم که سرم را بالا آوردم دیدم یکی در ارتفاع دارد روی تسمه راه ميرود. رفتم پیش او و سؤال کردم. آن موقع بچههای ایران اسلکلاین کــار میکردند. پرسیدم چطور میتوانم این رشته را شروع کنم، گفتند ابزار نیست باید بروی میدان قزوین و حسنآباد و ابزار صنعتی بخری. تسمه صنعتی که مخصوص بستن بار کامیون اســت، خریدم و کــار را شروع کردم.
یونیسایکل را از کجا پیدا کردی؟
من در یوتیوپ خیلی فیلم ميبینم. به ماجراجویی هم خیلی علاقه دارم. رشتههای جدید را که ميبینم، هر کدام را که بتوانم انجام بدهم و قابلیت انجام دادنش در ایران باشد، امتحان میکنم. یونیسایکل را در یک سفر خارج از ایران امتحان کردم. در یکی، دو روزی که آنجا بودم، توانستم برانم. به ایران برگشتم،
با یکی از دوستانم که فنی بود، یک یونیسایکل ساختیم. چند وقت بعد در اینستاگرام یکی مرا پیدا کرد که ۲ تا یونیسایکل با مدلهای مختلف داشت. با او آشنا شدم و یونیسایکلش را به من قرض داد. حرفهایتر که شدم من و دوستم با یک شرکت آلمانی صحبت کردیم، به ما تخفیف داد و یک مدل جدید خریدیم.
این کــار چه لذتی دارد؟
سؤال سختی اســت؛ لذت؟ نميخواهم شعار بدهم، ولی در این رشته خیلی چیزها یاد گرفتهام. معمولا کسانی که کــار هیجانی انجام میدهند، در محیط که قرار میگیرند هیجان و ضربان قلبشان بالا میرود و نمیتوانند نفس بکشند. اگر بتوانی همه اینها را کنترل کنی، ميتوانی کــاری را که میخواهی انجام بدهی و لذت میبری و ناخودآگاه این کــار در زندگیات هم تأثیر میگذارد.
نه اینکه هدفمند به این موضوع نگاه کنم و بخواهم بگویم من این کــار را انجام میدهم تا در زندگیام هم تأثیر بگذارد، ولی کنترل کردن را یاد گرفتهام، ناخودآگاه در زندگی هیجاناتم را کنترل ميکنم و هیجانزده تصمیم نميگیرم.
آدمها وقتی کــار متفاوتی انجام ميدهند، دوست دارند دیده شوند، ولی صفحه اینستاگرام تنها جایی اســت که ریحانه دیده ميشود. این دیده نشدن انگیزهات را کم نميکند و تأثیر منفی بر شما نميگذارد؟
قطعا مرا آزار میدهد. تلاش ميکنی، زحمت ميکشی و کــاری را ميکنی که در ایران کسی انجام نميدهد و دوست داری دیده شود. اما این دیده شدن فقط برای خودت نیست، اگر دیده شوی، ميتوانی به بقیه بگویی ورزش کردن فقط ایروبیک، فوتبال و فیتنس نیست. بعضیها عاشق ارتفاع هستند، ولی پول ندارند که کــاری کنند.
نميگویم رشته ما پول نميخواهد، ولی با پول کم ميشود کــار کرد. کسی که ميخواهد از ارتفاع بپرد حتما باید چتر شخصیاش را داشته باشد، ولی در رشته ما اگر یک نفر تسمه داشته باشد، همه ميتوانند ازش اســتفاده کنند.من نميخواهم بگویم خیلی خفن هستم، ولی از وقتی که خودم را شناختهام، متوجه شدم که اســتعداد این ورزش را دارم. این اســتعداد ميتواند منبع درآمد من باشد.
من ميتوانم مثل ورزشکــاران خارجی، کــار حرفهای انجام بدهم؛ هم خودم و هم ورزشام دیده شود و هم پول دربیاورم. ما برای چه به دنیا آمدهایم؟ هر کسی اســتعدادی دارد و باید آن اســتعداد را شکوفا کند؛ غیر از این زندگی معنایی ندارد. ۴ نفر هم کــار مرا ببینند، هم برای آنها خوب اســت و هم برای من.
ریحانه ارمغانی شغل ساختمانی دارد
با ورزشهایی که انتخاب کردی بهنظر ميرسد مرفه بیدردی.
این نظر خودتان هم هست یا بهخاطر مصاحبه این را ميپرسید؟
نظر من این اســت که هر کسی باید دنبال چیزی برود که دوست دارد، ولی باید قبول کنیم که پول مهم اســت و خیلی جاها نميشود بدون پول کــاری انجام داد. اما بعضیها تعریف دیگری از خواســتهها و مشکلاتشان دارند. بهنظر ميآید شما جزو این دسته هستید.
من بچه پولدار نیستم. اگر پولدار بودم رشتههای دیگری را که خیلی بیشتر به آنها علاقه داشتم، امتحان میکردم، ولی بهخاطر اینکه پول نداشتم سمت آنها نرفتم. کسی که میخواهد باشگاه برود باید پول ثبتنام، لباس و پودر تقویتی بدهد، اما من حتی این هزینهها را هم نکردم. در شروع کــار یک تسمه ۱۵ متری و ابزار را ۱۰۰، ۱۵۰ هزار تومان خریدم. این هزینه یکبار بود و کم، ولی سختی کــارم زیاد بود.
در برف و باران و سرمای تهران و همدان، در تنهایی کــار کردم. در باشگاه بقیه را ميبینی، انگیزه ميگیری، اما کنار من هیچکسی نبود؛ حتی مربی هم نداشتم. من هم در تهران زندگی ميکنم و هم در همدان. برای هایلاین با مینیبوس باید از همدان تا اراک ميرفتم. برای ساخت یونیسایکل قطعات را با دوستم که تراشکــار بود، خودم تراش دادم، یک چرخ و دوشاخ خریدیم. صندلی را هم خودمان ساختیم. همه اینها ۲۰۰ هزار تومان هم نشد.
به هر مادری بگویی دخترت در ارتفاع ۵۰۰ متری روی یک تسمه راه ميرود، وحشت ميکند، خانوادهات با این کــارهایت چطور کنار آمدهاند؟
خانوادهام خیلی مشکل ندارند، ولی مادرم خیلی ميترسد؛ حتی فیلمهایم را هم نگاه نميکند. خواهر بزرگم کوهنورد بود و بهخاطر همین زیاد کوه ميرفتم و از ۱۳ سالگی هم سنگنوری میکردم؛ چون مسابقه زیاد میرفتم به ورزش و کــارهایی که میکنم، عادت دارند.
هیجان ورزش را هم بهکــار بردی.
من آدمی نیستم که روی یک شغل بمانم. ۲۵ سالهام و از ۱۶ سالگی کــار میکنم. الان در کــار تولید گیرههای سنگنوردی و rope access یا کــار در ارتفاع و کــار چوب و رزین هستم. رول پکسزز را همیشه انجام نميدهم. در این کــار، هر کــاری که در ساختمان دسترسیاش برای صاحبخانه سخت باشد و نیاز به داربست باشد، ما با طناب انجام ميدهیم؛ عایقبندی، درزگیری و….
این کــار خیلی مردانه نیست؟
چرا بعضی از کــارها سنگین اســت؛ مثل پیچ رولپلاک کردن. روی طنابی و خیلی تعادل نداری، در همان حال باید با یک دست دریل سنگین را بگیری و بزنی، با دست چپ هم بخواهی این کــار را بکنی، سختتر اســت. کــار مردانه نیست، ولی سنگین اســت.
صاحب کــار قبول ميکند، کــارش را یک زن انجام بدهد؟
با یکی از دوستانم کــار ميکنیم. اولش فکر نميکنند که قرار اســت من هم روی طناب بروم. فکر میکنند من همراه هستم، ولی وقتی لباس میپوشم و ابزار دستم میگیرم، میپرسند: تو هم ميخواهی بروی روی طناب؟ بیشترشان، چون خودشان ترس از ارتفاع دارند، نگران من میشوند، ولی تشویقم هم میکنند، بعضیها حتی برایم اسپند دود میکنند.
کسانی که از پایین ساختمان رد ميشوند، واکنشی نشان ميدهند؟
از آن بالا کسی تشخیص نميدهد دخترم یا پسرم، ولی در کل تا حالا کسی نگفته این کــار، کــار تو نیست.
در کشورهای دیگر خیلی مرزبندی بین کــارها نیست و زنانه و مردانهاش نميکنند، اما اینجا این مرزبندی خیلی پررنگ اســت؛ حتی بعضیها زنانی که را کــارهای بهاصطلاح مردانه را دوست دارند، متهم ميکنند که فقط بهخاطر دیده شدن و حتی بالا بردن فالوئر این کــارها را انجام میدهند. برای فالوئر جمع کردن کــارهای خیلی راحتتری میشود انجام داد
من بعد از یک سال کــار کردن بهتازگی یک پست از کــارم گذاشتهام. برای متفاوت بودن هم ميشود کــارهای دیگری کرد. من هر کــاری که از دستم بربیاید و علاقه داشته باشم که انجام بدهم و بتوانم از پسش بربیایم، انجام میدهم تا پولی دربیاورم و زندگیام را بگذرانم.
ریحانه ارمغانی کــار متفاوتی دارد
متفاوت بودن را دوست داری یا بهخاطر جذابیتهایی که این کــارهای متفاوت دارند، تو را سمت خودشان ميکشانند؟
من متفاوت بودن را دوست دارم، اگر کــاری را دوست نداشته باشم، بیشتر از ۲ هفته نميتوانم دوام بیاورم. تجربهاش را دارم.
مثلا چه کــارهایی؟
مثلا منشیگری یا کــارمندی. در یک شرکت باید از ۸ صبح تا ۵ بعدازظهر پشت میز بنشینی. نميتوانم این همه ساعت یک جا بنشینم و کــار روتین انجام بدهم. کــار من باید تنوع داشته باشد. اگر از کــارم لذت نبرم نميتوانم آن را انجام بدهم. کــارهای اداری درآمد و سمت بهتری ميتوانند داشته باشند، ولی نمیتوانم قبول کنم برایم ساعت تعیین کنند یا برای رفتن به سفر اجازه بدهند. از اینکه کسی برایم تعیینتکلیف کند، خوشم نميآید. شخصیت من به این کــارها نمیخورد. من دوست ندارم راهی را که همه رفتهاند، بروم.
دوست دارم خودم راهی باز کنم که بقیه دنبال آن کــار بروند؛ مثلا بگویند یک دختری هست که هایلاین کــار ميکند، او توانسته بقیه هم میتوانند. بعضیها علاقه دارند، ولی، چون فکر ميکنند این کــار مردانه اســت، آن را انجام نميدهند و ميگویند از توانایی یک دختر خارج اســت، اما من انجام داده و نشان میدهم که یک دختر ميتواند. متفاوت بودن را از این دید نگاه میکنم. از زندگی چیز زیادی نمیخواهم، ميخواهم از زندگی لذت ببرم. کــارمند باشم یک میلیون بیشتر بگیرم که چی؟ دوست ندارم کسی به من بگوید این کــارها را میکنی، آخرش چی؟
خب آخرش چی؟
حداقلش این اســت که از کــارم و از زندگیام لذت ببرم. اســتاندارد زندگی بقیه این اســت که سر کــاری بروند، پولی دربیاورند و زندگی آرامی داشته باشند. مهم این اســت که تفاوتها را بپذیریم، قبول کنیم که اســتعدادها با هم فرق میکند و قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. تفریحات آدمها و لذتی که از زندگی هم ميبرند، فرق میکند.
از کسی نپرسیم آخرش چی؟ طرف بدنسازی کــار میکند من نميپرسم آخرش چی؟ ناخن ميکــارد من نميگویم که چرا این کــار را ميکنی؟ به کسی که فوتبال تماشا میکند، نميتوانی بگویی که چرا این کــار را میکنی؟ آخرش که برای همه مرگ اســت. مهم این اســت که از زندگی لذت ببریم.
این متفاوت بودن از نگاه تو جذاب اســت، ولی برای جامعهای که در آن زندگی ميکنیم، چقدر قابل پذیرش اســت. این جامعه قبول ميکند که یک دختر روی ساختمان کــار کند؟
جامعه الان راحتتر ميپذیرد. روزهای اول که سنگنوردی ميکردم، تنها بودم. من ۱۳ سالگی سنگنوردی را شروع کردم و در آن سالها دختری در این رشته کــار نميکرد. همه مرا مسخره ميکردند و ميگفتند یعنی چه که این کــارها را ميکنی؟ به لطف اینترنت و فضای مجازی الان دیدها باز شده و این درک بهوجود آمده که نباید طبق تعریفهایی که جامعه براساس جنسیت کرده، جلو برویم.
من حتی در روابطم با دوستانم هم جنسیت را درنظر نميگیرم و اول کــار برایم مهم اســت. اگر در خودم توانایی انجام کــاری را ببینم، انجام میدهم. اول تواناییام را در نظر میگیرم و بعد جنسیت را. جامعه هم تقریبا این را ميپذیرد که جنسیت را از اولویت خارج کند. جامعه دارد پیشرفت میکند، ولی هنوز خیلی کــار دارد.
در اراک و همدان نگاه به شما چطور اســت؟ شاید در شیراز خیلی مشکلی نداشته باشید، اما در شهرهای کوچک پذیرفتن این تفاوتها کمی سختتر اســت.در این شهرها فقط هایلاین کــار ميکنم. کــار من بیشتر برایشان تعجبانگیز اســت. نگاه منفی هست، ولی، چون نگاه مثبت پررنگتر اســت خیلی به چشم نميآید. بیشتر مسخره میکردند.
ریحانه ارمغانی در نوع خود بی نظیر است
چه چیزی را مسخره ميکردند؟
چه وقتی که صخرهنوردی میکردم و چه زمانی که اسلک را شروع کردم، مسخره ميکردند. زمانی که شما درکی از چیزی نداشته باشید، آن چیز برایت بیمعناســت. آنها میپرسند این کــار که پول ندارد، به چه دردی میخورد، چه لذتی دارد؟ وقتی لذت را تجربه نکرده باشی، نمیتوانی دربارهاش حرف بزنی.
الان در کــار ساختمانی هم زیاد مسخره میکنند؛ مثلا ميگویند برای من هم کــاری کن، متری چند ميگیری و…. نميدانم چطور حسم را بگویم. این کــار هنوز عادی نشده و نگاه روی جنسیت هم هنوز مهم اســت. چند سال دیگر این کــارها عادی میشود.
موضوع این اســت که ما زنان هنوز خودمان را پیدا نکردهایم. سنت و مدرنیته با هم قاطی شده. طرف نميداند با خودش چند چند اســت، از برابری جنسیتی حرف میزند، اما مهریهاش را ميخواهد. شوهرش باید کــار کند و خرجی بدهد، ولی خودش کــار نکند. سنت میگوید مرد باید کــار کند و زندگی را بچرخاند،
ولی در زندگی مدرن من زن باید باشگاه بروم یا هر کــار دیگری را که دوست دارم بتوانم انجام دهم. من سعی ميکنم برای خودم زندگی کنم و از کــاری که انجام ميدهم لذت ببرم. نگاه اطرافیان به کــاری که انجام ميدهم، آزاردهنده اســت، ولی بهخودم میگویم ته دلت چه چیزی اســت. ته دل من راضی اســت و این برایم مهم اســت.
برابری جنسیتی را چطور تعریف میکنی؟
در کــاری که من ميکنم، ميگویند، چون ریحانه دختر اســت دیده ميشود، اما نميگویند ریحانه چه سختیهایی کشیده. زمانی که در پارک تمرین ميکردم یک روز باید مراقب بودم که کسی چیزی به من نگوید، یک روز از دست اراذلی که در پارک بودند، باید فرار ميکردم. باید همزمان کــار ميکردم، درس ميخواندم و تمرین میکردم.
برای تمرین کردن باید کلی فکر ميکردم که چه بپوشم که هم بتوانم راحت تمرین کنم و هم به من گیر ندهند. اینها شاید مسائل کوچکی باشد و به چشم نیاید، ولی وقتی هر روز با آنها درگیری اذیتت ميکند. بیشتر موانعی که هست، بهخاطر دختر بودن اســت. خیلی مانده ما به برابری جنسیتی برسیم.
من اگر یک روزی بخواهم ازدواج کنم، مهریهای نميگیرم. این چیزها را خیلی مسخره میدانم. نميشود همیشه بگوییم حق زنان پایمال ميشود، از طرف دیگر هم باید نگاه کنیم؛ برابری جنسیتی یک طرفه نیست؛ برابری جنسیتی این نیست که مرد فقط باید بیرون کــار کند و زن در خانه بماند یا اینکه زن و مرد هر دو بیرون کــار کنند و فقط وظیفه زن باشد که در خانه هم کــار کند. چند نسل باید عوض شود تا به این برابری برسیم.
به چه باید برسیم؟
ميشود آخر سر جواب بدهم.
ریحانه ارمغانی دختری متفاوت
از سختیها حرف زدی؛ این سختیها پشیمانت نکرده؟
زیاد پیش آمده که پشیمان شدهام. من ایران را خیلی دوست دارم و همیشه امیدوارم. اما الان امیدم کمتر شده. ۱۰ سال پیش امیدوار بودم وضعیتم بهتر شود، ولی الان بعضی وقتها ميبرم.. هر وقت که مشکلات پیش ميآید، انگیزهام برای رفتن بیشتر ميشود. من دختری ۲۵ سالهام، تا کی ميتوانم ورزش حرفهای انجام بدهم. بدن آدم مستهلک ميشود.
بزرگترین دارایی ما جسممان اســت. من همیشه امیدوار بودم آنطور که دوست دارم ورزش کنم و لذت ببرم. یا در کــارم امید داشتم پیشرفت کنم و درآمد بیشتری بهدست بیاورم، ولی الان ساعت کــاری زیاد و درآمد کمتر شده و کمتر ميتوانم ورزش کنم.
تایم طلایی ورزش چند سال اســت؟ نصف این تایم رفته. هر کی هدفهایی برای خودش دارد. من خیلی هدفها داشتم که به آنها نرسیدم. یک پزشک ۱۰ سال درس ميخواند و تا ۷۰ سالگی فرصت دارد کــاری را که دوست دارد، انجام بدهد و به پولش برسد، اما کــار و ورزش ما دوره طلایی دارد. لذت ميبرم، ولی به چیزی که ميخواســتم، نرسیدم.
چی ميخواســتی؟
دوست داشتم ورزشکــار حرفهای باشم و از ورزش حرفهای پول دربیاورم. من خیلی دوست داشتم خلبان شوم. خلبانی خیلی هزینهاش بالا بود و نشد که دنبال این کــار بروم.
این کــارهای هیجانی تا یک سنی جذاب اســت. شاید به ۴۰ سالگی برسی بگویی کاش کــار دیگری انجام داده بودم که هم درآمد بهتری داشت و هم در این سن ميتوانستم انجامش بدهم.
طوری زندگی ميکنم که حداقل بعدش پشیمان نشوم. قبول دارم در سن بالاتر هیجان کمتر ميشود. شاید در ۴۰ سالگی هایلاین برایم معنا نداشته باشد. نسبت به سن نیازها عوض ميشود، ولی مهم این اســت که الان چه ميخواهم. جوری زندگی ميکنم که اگر تا ۴۰ سالگی زنده ماندم بگویم ۴۰ سال از زندگیام لذت بردم.
جواب ندادی چه تعریفی برای برابری جنسیتی داری؟
من ميگویم در هر کــاری باید توانایی در نظر گرفته شود. اگر قرار اســت کــاری انجام بدهم به جنسیتم نگاه نکنم به تواناییام نگاه کنم. شرایط طوری نباشد که بگویم، چون دخترم نميتوانم این کــار را انجام بدهم.
اسپانسر ميخواهم
من با یک شرکت فرانسوی صحبت کردم و بهعنوان اسپانسر ابزارهایی به من داد. نزدیک ۸۰ متر تسمه و یکسری ابزار داد، ولی الان دیگه ۸۰ متر خیلی برای من کوتاه اســت و تسمه بلندتر ميخواهم. خیلی دنبال این هستم که اسپانسر بگیرم. باید یکی کمک کند تا بتوانم تسمه بلندتر بگیرم. برای تسمه بلند، ابزار بیشتر هم لازم اســت.
ریحانه ارمغانی ورزشکــار متفاوت
ابزار ندارم
اسلکلاین مقدماتی هایلاین اســت. اسلک را که ميخواهی شروع کنی تسمه را زیر زانو ميبندی و طول هم کم اســت. حرفهایتر که ميشوی هم ارتفاع را بالا ميبرند و هم طول بیشتر ميشود. در هایلاین ارتفاع بالای ۱۵ متر اســت. بیشترین ارتفاعی که من کــار کردهام ۵۰۰ متر بوده، در دره هایقر شیراز. من پیش بچههای اراک ميرفتم تا بتوانم تمرین کنم.
در هایلاین رکوردزنی طول مهم اســت. الان رکورد ۲ هزار و ۸۰۰ متر اســت. چشم بسته هم رکورد یک کیلومتر را زدهاند. رکورد من در طول ۱۵۰ متر اســت.۲۰۰ متر را که رد ميکنی، ۵۰۰ متر و ۷۰۰ متر را هم ميروی، اما ما ابزارش را نداریم. در ایران کسی تسمه یک کیلومتری ندارد. اوایل که رکورد جهان ۸۰ متر و ۱۰۰ متر بود، بچههای ما ميتوانستند همین متراژ را بروند، ولی ما در همین متراژ بودیم آنها به ۳هزار متر نزدیک شدهاند.
آنها کــار ميکنند، ابزار و وقتش را دارند، حمایت ميشوند، دیده ميشوند، ولی ما نه. در هایلاین غیر از من دختر دیگری کــار نميکند، اما در اسلکلاین دخترها هستند. تعداد را نميتوانم بگویم؛ چون خیلیها در شهرستانها کــار ميکنند و ممکن اســت من خیلی از آنها را نشناسم. کل اسلک لاینر و هایلاینرها را درنظر بگیریم، ۵۰۰ نفر نميشوند. در هایلاین هم شاید ۱۰۰ نفر باشیم.