به این دلایل فکر مردم درباره شما کاملا بی اهمیت است
به این دلایل فکر مردم درباره شما کاملا بی اهمیت است
این که مردم درباره شما چه فکری می کنند هیچ اهمیتی ندارد. شما باید خودتان مسئول زندگی خودتان باشید و آن را رو به پیشرفت جلو ببرید،در این بین کارهایی که انجام می دهید نباید برای جلب رضایت مردم باشد یا به خاطر این باشد که مردم پشت سر شما حرف درنیاورند. متاسفانه این معضل در جامعه ما بسیار مشهود است. از زمانی که وارد نوجوانی میشویم(و حتی شاید زودتر)، فکر مردم در زندگی برای ما مهم است در حقیقت این که دیگران چه فکری درباره ما میکنند. همهی ما تا حدی نگران هستیم.ذات بشر اینگونه است که میخواهد آدمهای اطرافاش دوستاش بدارند و تاییدش کنند. با این حال اگر ترس از انتقاد یا قضاوت ندای درونتان را خاموش کند، اشکال دارد. یکی از بزرگترین علتهایی که آدمها به دنبال خواستههایشان نمیروند، همین ترس است.
بهترین کارآفرین ها قادر هستند نیاز مداوم به تایید شدن را از بین ببرند. آیا آنها به نظرات دیگران احترام میگذارند؟ قطعا. اما صدای مغزشان همیشه از صداهای دیگری که میشنوند بلندتر است. این همان چیزی است که آنها را قادر میسازد از هنجارها سرپیچی کنند، مسیر خودشان را بسازند، و چیزی مهم و بزرگ خلق کنند.من پس از تجربیات ناخوشایندی، پیبردم بیش از حد به نظر آدمهای دیگر بها میدهم. در نخستین مراودهی کاریام، به آسانی موفق شدم، اما دومین بار، به من ثابت شد این فرآیند خیلی سخت است. من برای مدتی طولانی از این بابت احساس خجالت میکردم.
من تصور میکردم همه دربارهی من پچپچ میکنند و میگویند بار اول شانس آوردهام اما واقعا نمیتوانم یک شرکت را اداره کنم. من نگران بودم که آدمها چه فکری میکنند: همسایهها، والدین دوستان بچههایام، آدمهای دیگر در حوزهی کسبوکارم و حتی شوهر و زوج کاریام.من درگیر این بودم که ممکن است دیگران چه فکری بکنند، برای همین راهبرد “حفظ ظاهر” را در پیش گرفتم. من بیمهابا برای شرکت خرج میکردم- تا زمانیکه حسابدار شرکت با قاطعیت گفت ما داریم زیان میکنیم- و اگر همینطور ادامه بدهیم، این کسب-وکار تا آخر سال دوام نمیآورد. و بعد از شنیدن این موضوع، یکی از نخستین فکرهای من این بود: ” فکر مردم این است که من یک شکست-خورده هستم”.
من از آن زمان خیلی تغییر کردهام. چند حملهی وحشتزدگی خوفناک انگیزهی لازم را به من داد تا طرز فکرم را عوض کنم. فهمیدم بیشتر آدمها وقتشان را صرف قضاوت کردن، یا حتی فکر کردن دربارهی من نمیکنند. پس آن چند نفری که ممکن است اقدامها و تصمیمهای من را قضاوت کنند چه میشوند؟ آنها هم مشکلاتی در وجودشان هست.
این بینش بهطور شگفتانگیزی آزادیبخش است. من قادر هستم بر اساس ارزشهای اصلی خودم تصمیم بگیرم، نه انتظارات مبهم دیگران. در واقع، غلبه بر ترس از خجالت یا شکست بهترین چیزی است که در کسبوکار من اتفاق افتاده است. و آنچه در ادامه است، توصیهی من به آن دسته از کارآفرینان دیگر یا کارآفرینان تازهکار است که خیلی به فکرهای دیگران اهمیت میدهند.
۱. به ارزش های خود پی ببرید
کلید آن درک صحیح و قاطع از چیزهایی است که برایتان مهم هستند و مقاصدی که میخواهید به آنها برسید. وقتی ارزشها و دیدگاههایتان را در مهمترین جایگاه قرار دهید، بهطور طبیعی به نظرات دیگران کمتر بها میدهید.
۲. از قضاوت کردن خودتان دست بکشید.
سپس، اگر نمیخواهید آدمها شما را قضاوت کنند، باید صدای منتقد درونتان را کم کنید. گاهی ما بارها و بارها خودمان را آماج قضاوتها قرار میدهیم تا حدی که قابلیتها و توان تصمیمگیریمان را زیر سوال میبریم.
۳. بدترین اتفاق ممکن را تصور کنید.
وقتی درمییابید به عادت قدیمی نگرانی برای فکر مردم برگشتهاید، بهترین راهبرد این است که تصور کنید اگر فردی کارهایتان را قضاوت کند، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست. وقتی هیولا در اتاق است، چراغ را روشن میکنید، و پیمیبرید آنقدرها که فکر میکردید ترسناک نیست.
۴. به سرعت تصمیم بگیرید، اما به آهستگی نظرتان را عوض کنید.
وقتی نگران این هستید که دیگران چه فکری میکنند، تصمیمگیری قاطع دشوار میشود. حتی ممکن است گرفتن سادهترین تصمیمها با هفتهها تفکر و تعمق رنجآور همراه باشد- در ضمن هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. من سعی میکنم از شعار “به سرعت تصمیم بگیرید، اما به آهستگی نظرتان را عوض کنید” پیروی کنم. اینگونه احتمال دارد فرآیندهای بیشتری را شروع کنم و کمتر احتمال دارد جا بزنم.
۵. به مشتریان و مراجعانتان گوش کنید.
اما کارآفرینان باید به آنچه مشتریان- و مشتریان احتمالی- فکر میکنند اهمیت زیادی بدهند. به هر حال این آدمها کسانی هستند که چک شما را مینویسند. بین غلبه بر ترس از انتقاد و بیتوجهی به نیاز مشتری و بازار تفاوت زیادی وجود دارد.موضوع اساسی این است که وقتی فراتر از عرف میروید، این احتمال وجود داردکه دیگران شما را قضاوت کنند. بهویژه در مراحل اولیهی کسبوکار یا دیدگاهتان، باید انتظار داشتهباشید که شاید خانواده و دوستان درک نکنند سعی دارید چه بکنید. آدمها به شما خواهندگفت دیوانه هستید، اشتباه میکنید،
یا دنبال کردن ایدهتان حماقت است. در طولایم مدت، بهترین کارآفرینان سخت تلاش میکنند و به دیدگاه ارزشهای اصلیشان پایبند میمانند. وقتی دیگر نگران این نباشید که دیگران چه فکری میکنند، آن وقت است که میتوانید برای خودتان زندگی کنید.