موفقیت و پیشرفت

چرا برخی می توانند موفق شوند و برخی نه؟

چرا برخی می توانند موفق شوند و برخی نه؟

چرا برخی می توانند موفق شوند و برخی نه؟

موفقیت در زندگی بحثی است که بسیاری از افراد درباره آن سال ها تلاش می کنند اما فقط برخی می توانند موفق شوند و برخی دیگر شکست می خورند. یکی از موضوعات این است که واقعا نگرش ما به این مسئله چیست؟ دوم این است که الگویمان را براساس چه چیزی می سازیم؟ موضوع سوم این است که من می گویم بنیاد هستی یک انسان چیست؟

 

زمانی که به همکارانم نگاه می کردم که مثلا یک نفر بیشتر در حوزه فروش فعالیت می کند و با عملکردش، نتیجه خوبی می گیرد، یک نفر دیگر با همین عملکرد، فرمول ها، تکیه کلام ها، نتیجه خوبی نمی گیرد، دیدم که بُعد سومی وجود دارد.

 

اسم آن بُعد سوم را هم {{هستی}} آن انسان می گذاریم هستی این انسان نمی تواند یک فروشنده باشد، اصلا فروشندگی را به عنوان یک شغل قبول نکرده است. اگر به او بگویند تو فروشنده هستی، خوشحال نمی شود. اگر بگویند بازاریاب هستی، ناراحت می شود.

 

زمانی که این موضوع را قبول نکرده است، هرچقدر هم عملکرد خوبی داشته باشد، نتیجه خوبی نمی گیرد. اما زمانی که کسی از این که به او بازاریاب بگویند، خوشحال می شود، معلوم است که نتیجه خوبی می گیرد.

 

این موضوع به نظرم در هم تنیده چند موضوع است. البته عوامل دیگری هم موثر هستند؛ مثلا شانس. بعضی ها را می بینی که در این مسیری که امسال رفته اند، موفق می شوند، شخص دیگری اگر الان این مسیر را برود شکست می خورد و چند وقت بعد موفق می شود.

 

موضوع بعدی این است که شما نباید موفقیت را صرف نتیجه بدانید؛ خود این موضوع می تواند بسیاری از گره های ذهنی ما را باز کند. ما موفقیت را صرفا به نتایج نسبت می دهیم.

 

{{چون این نتیجه را به دست آورده ام، موفقم یا نه؟!}} نتیجه خیلی مهم است، اما این که بخواهید تمام موفقیت ها را با نتایج بسنجید، اشتباه است. شما چند انسان موفق را در دنیا می شناسید که در سنین بالا موفق شده اند؟

 

در سنین بالا توانسته اند برندهای بزرگی را به وجود بیاورند؟ مثلا ری کراک زمانی که مک دونالد را خرید، بالای 50 سال سن داشت؛ یا سرهنگ ساندرز که کنتاکی را درست کرد، بالای 70 سال داشت.

 

شخصی مانند بیل گیتس هم داریم که در سنین جوانی به موفقیت می رسد. مهم این است که یاد بگیریم نتیجه فقط موفقیت نیست، همین که داریم به سمت آن حرکت می کنیم، مهم است؛ مسیر مهم است.

 

اصلا من که دارم در این مسیر حرکت می کنم، موفقم. مقایسه کردن سم است؛ مدام بیاییم خودمان را با دیگری از نظر نتیجه مقایسه کنیم، می تواند عوارض جدی ای داشته باشد. گاهی وقت ها، وابستگی به یک نتیجه، نتیجه عکس می دهد.

 

زمانی که همه چیز برایت یک نتیجه خاص می شود. مثلا من دیده ام که از نظر ذهنی و کائنات، این نتیجه برعکس می شود. زوج هایی را دیده ام که وابستگی جدی داشته اند که حتما بچه دار شوند، و هر کاری کرده اند، بچه دار نشده اند.

 

اما به محض این که از این موضوع که حتما بچه دار شوند، فارغ شده و بچه ای را به سرپرستی قبول کرده اند، پروردگار به خودشان هم بچه داده است.

 

واقعا همه چیز را، نتیجه ندانیم. موفقیت را هم باید طوری برای خودت اندازه بگیری. چطور بفهمیم که از نظر دیگران یا خودمان، موفق شده ایم؟

 

به نظر من ببین چقدر رشد کرده ای؟ توانایی هایت چقدر بیشتر شده است؟ اگر در مورد پول است، به جای این که مقدار پول برایت مهم باشد، ببین توانایی ایجاد کردن پول چقدر برایت بیشتر شده است؟

 

اگر کارآفرینی است، چقدر توانایی شرایط کارآفرینی برایت بیشتر شده است؟ شدیدا معتقدم که خیلی چیزها دست پروردگار است و دست ما نیست

 

اما  این قدر می فهمم که کسانی که بیشتر تلاش و حرکت کنند، موفقیت بیشتری را در طول زمان خواهند داشت. کسانی که بیشتر حرکت کنند، پروردگار هم برکت بیشتری به آنها می دهد.

 

 

به این مطلب چند ستاره امتیاز میدید؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا