انشا درباره عینک
انشا درباره عینک
همه ما عاشق عینک خانم معلم علوممان شدیم، درست از همان روز که او برای اولین بار وارد کلاس شد. به خصوص من، از همان اول محو فرم آبی و شیشههایی شدم که زیر نور آفتاب تیره تر به نظر میرسیدند. به خودمان حق میدادیم چون عینک جوری روی صورت خانم معلم نشسته بود که انگار جزئی از صورتش شده بود، با آن پوست مهتابی و لبهای سرخ و بینی قلمیای که داشت، انگار عینک او را از سرزمین دیگری به اینجا آورده بود. حرف که میزد من غرق نگاه به عینک، در آن قاب زیبای صورت میشدم.
او هم میفهمید، به من نزدیک میشد، کنار میز سوم میایستاد، چند لحظه مکث میکرد، چشم در چشم من؛ اما من فقط در تاریکی تخیل، عینک فرم آبی با شیشههای سیاه، بینی قلمی و لبهای سرخ را میدیدم که انگار همه کنار هم نقاشی شده بودند…بعد از کلاس علوم درباره عینک خانم معلم صحبت میکردیم و تمام خواسته من در آن روزها این بود که من هم عینکی باشم مثل خانم معلم علوممان.
عینکی که در خیالاتم به چشم میزدم درست همان بود؛ فرم آبی با شیشههای تیره زیر نور آفتاب.روزها میگذشت و بچهها کمتر درباره خانم معلم و عینک آبی صحبت میکردند؛ اما من تمام پرسشها و چالش هایم این شده بود که چه طور چشمها ضعیف میشوند و این سوال را از همهی عینکیها و بی عینکها میپرسیدم.
هم کلاسی هایم هر کدام چیزی میگفتند؛ یکی میگفت: “اگر به خورشید خیره نگاه کنی، نور، چشم را ضعیف میکند.” دیگری میگفت: “اگر زیاد به تلویزیون نزدیک باشی.” یکی از آنها ماجرای ضعیف شدن چشم برادرش را تعریف کرد که چه طور یکهو چشمهاش درد گرفته و بعد قرمز شده، با سردرد شدید. یه روز با پدرش رفت دکتر وقتی برگشتند یک عینک با شیشههای گرد بزرگ روی چشمهاش بود.
این را که گفت چیزی در ذهنم جرقه زد…از همان روز سردردهای تصنعی من شروع شد، به خورشید خیره میشدم و به هر بهانهای چشم هایم را میمالیدم با این کار احساس سوزش ودردی که وانمود میکردم واقعی تر به نظر میرسید. تا اینکه مادر بالاخره تشخیص داد این سردردهای من طبیعی نیست و با توضیحاتی که از علائم عینکیها دادم و مثالهایی که زدم به آنها فهماندم که من نیاز به چشم پزشک دارم.
مطب چشم پزشکی جایی بود دور از خانه ما، طبقه سوم یک ساختمان قدیمی. بیمار من بودم و پسری هم سن و سال من. او با مادرش آمده بود و من با پدر. کسی هم داخل اتاق دکتر بود، بعد از او نوبت پسر بود. من به این فکر میکردم که دکتر حتما میفهمد… بالاخره نوبت من شد. علامتهای E انگلیسی را دقیق و واضح میدیدم، حتی ریزترینشان را، در هر جهتی که بودند. مانده بودم که چرا این همه تمرین برای ضعف چشم هیچ تاثیری روی دید من نداشته! دکتر به علامتها اشاره میکرد و من درست جواب میدادم تا اینکه رسیدیم به کوچکترین E ها. باید کاری میکردم. دکتر اشاره کرد؛ E به سمت بالا بود و من عمداً به پایین اشاره کردم.
چندتایی را همینطور درست و غلط جواب دادم. دکتر معاینه هم کرد و نسخه نوشت… در عینک فروشی من به دنبال عینک فرم آبی میگشتم با شیشههای سیاه و هیچ توجهی به اطراف نداشتم، پدر هم از من نپرسید، فقط چند عینک را روی چشمم گذاشت. چانه ام را بالا گرفت و با دقت به صورتم نگاه کرد.
من انقدر غرق خیالات خودم بودم که فکر میکردم همه میدانند چه عینکی باید داشته باشم… چند روز بعد به خانه آمد همراه عینک من، خودش انتخاب کرده بود، قاب را باز کرد من بهت زده فقط نگاه میکردم، نه از فرم آبی خبری بود و نه از شیشه دودی…رنگ فرمش سیاه بود و شیشه اش معمولی با نمرهی بیست و پنج صدم.
انشای توصیفی در مورد عینک
انسانها به ابزارها و وسایل گوناگونی نیاز دارند. این ابزارها احتیاجات روزمره آنها را رفع کرده و زندگی را آسان میکنند. یکی از این ابزارها عینک است. عینک از دو عدسی و یک قاب یا فریم درست شده است که توسط بینی و گوشها نگه داشته میشود و جلوی چشم قرار میگیرد. عینک با رفع عیوب بینایی به چشمها کمک میکند تا دید بهتری داشته باشند. جنس عینک ها از دستههای فلزی یا کائوچو و پلاستیک ساخته شده است و شیشههای آنها نیز انواع مختلفی دارد. که به مرور زمان سبکتر شده و طراحی مناسبتری پیدا کرده است.
در تاریخچه ساخت عینک، بعضی میگویند چینیها عینک را دو هزار سال قبل ساختهاند ولی ظاهرا آنها تنها از این وسیله برای مراقبت از چشمهایشان در برابر نیروهای شیطانی استفاده میکردند. بعضی دیگر عقیده دارند اولین عینک را سالوینو دارماتی اهل ایتالیا، در سال ۱۲۸۴ میلادی ساخت. بعضی دیگر اختراع عینک را به مردی به نام روچربیكنبا نسبت میدهند که در سال 1266 میلادی با گذاشتن یك گوی كوچك شیشه ای روی كتاب، خطوط و كلمات را درشتتر و واضحتر میدید.
برای عینک جایگزینهایی به وجود آمده است. دستهای از لنز استفاده میکنند و بعضی دیگر با عمل جراحی و لیزر نقص بینایی را برطرف میکنند. برخی صرفاً از جنبه زیبایی و تمایل به نداشتن عینک دست به عمل لیزر یا استفاده از لنز میزنند. برای برخی از افراد جایگزین کردن عینک ضروری است مانند ورزشکاران که نمیتوانند از عینک در فعالیتهای ورزشی استفاده کنند.
عینک ها فقط یک ابزار برای افرادی که چشمهای ضعیف دارند نیستند. افراد در تهیه عینک به آن به عنوان یک وسیله زیبایی هم نگاه میکنند. برخی از عینکها آفتابی هستند و برای جلوگیری از نور خورشید استفاده میشوند. اگر جنس شیشه عینک آفتابی مناسب نباشد، موجب آسیب رسیدن به چشم میشود. عینک هایی وجود دارد که با آنها میتوان فیلمهای سه بعدی را دید و برخی بازیهای رایانهای را انجام داد. عینک هر زمانی که میخواهد اختراع شده و از هر مادهای که ساخته شده باشد، به یکی از ابزاریترین و کاربردیترین وسایل رفع نیازهای انسان درآمده است.
انشا درمورد عینک
یکی از نعمت های بی شمار خداوند دو چشم بینا است تاباان جهان زیبا و رنگارنگ و همه ی نعمت های خداوند را با چشم ببینیم تاکه شکرگذار باشیم.امادرمیان این همه ادم ،بعضی هاازاین نعمت بی بهره یا کم بهره هستند.یعنی چشمانشان یا به مرور زمان یا از روز تولد و مادرزادی کم سو یا ضعیف هستند و یکی از راه حل های این مشکل عینک است،تا باان جهان و دنیارا شفاف تر ببینیم.
عینک تشکیل شده از دو عدسی باشماره گذاری های مختلف برای ضریب بینایی چشم های مختلف و قاب ها با طرح ها و رنگ های مختلف برای سلیقه های متفاوت که پشت ویترین های مغازه ها بادستور پزشک بینایی گذاشته می شود تا متقاضی ،عینک مورد علاقه ی و مناسب فرم صورت خود راانتخاب کند و مورد استفاده قرار دهد.
دراین میان بعضی از دانش اموزان در مدرسه،کسی از دوستانشان را می بینند که عینک برچشم دارند،شروع به تمسخر و شیطنت می کنند و باحرف های ناخوشایند دل دوست خود را می شکانند درحالی که این کار بسیار ناپسند می باشد.زیرا که عینک اشکال یاایرادی ندارد.بلکه وسیله ایی برای درمان و بهبودی بیماری فرد تجویز می شود.
مانند مریضی که به دکتر مراجعه می کند و دکتر باقرص و امپول ان را دوا و مداوا می کند.بنابراین مانباید بادوستانمان که عینک می زنند باتمسخر و بذله گویی رفتار کنیم.بلکه باید مانند دوستی مهربان برای مداوای ضعف بینایی ان تلاش کنیم و ان را برای زدن عینک تشویق کنیم تا هرچه زودتر مشکل دوست مابرطرف شودو ان نیز مانند ما بدون هیچ پوشش یا عینکی دنیا را ببیند.
انشا در مورد عینک به سبک داستانی
افراد زیادی را میشناسم که از عینک استفاده میکنند. این افراد هدفهای مختلفی برای استفاده از عینک دارند. پدر من عینک فروش است و من میتوانم عینکیهای زیادی را ببینم. به دیوار مغازه او عکس مردی است که بابا میگوید یک نویسنده است به نام چخوف! چخوف مغازه بابا عینکی بدون دسته را روی بینیاش گذاشته که یک نخ به آن آویزان است. من همیشه میترسم عینکش بیفتد و بشکند. یک عکس دیگر هم هست که یک دانشمند است که فقط یک شیشه را با دست جلوی چشمش نگه داشته است. بابا میگوید اینها اولین عینکها بودند که در زمانهای قدیم استفاده میشدند.
من گاهی به مغازه او میروم و مشتریهایش را نگاه میکنم. یک روز یک مشتری آمده بود و میگفت که عینکی میخواهد که به شکل صورتش بیاید. بابا دفتری را که در آن عکسهای خانم و آقاهای عینکی هستند، نشان داد و گفت: بعضیها عینک را با توجه به گردی و درازی صورتشان انتخاب میکنند. عینکها را گذاشت و برداشت و یک عینک خیلی بزرگ را انتخاب کرد و گفت: این بیشتر مد است.
یک مشتری دیگر عینک قبلیاش را از چشمش برداشت و گفت که از وزن آن خسته شده است. به بینیاش فشار میآورد. روی بینیاش جای عینک مانده بود. بابا گفت که به جای شیشه، عدسی پلاستیکی برایش میاندازد و بهتر است فریم پلاستیکی بردارد. مشتری دوباره گفت که شیشهاش را آنتی رفلکس بزند چون میخواهد با کامپیوتر کار کند. از بابا پرسیدم عینک آنتی رفلکس یعنی چه؟ گفت یعنی ضد بازتاب نور است. نور را عبور میدهد.
یکی از مشتریهایی که آمد، دعوا کرد و چیزی نخرید، آمده بود عینک آفتابی بخرد. بابا عینک آفتابیهای خاکستری، زرد، آبی، سبز و قهوهای را جلوی مشتری گذاشت و گفت اگر کوررنگی دارد نباید بعضی رنگها را بخرد. مشتری همه آنها را که امتحان کرد و چند بار با عینک از مغازه بیرون رفت و آمد. آخرش یکی را برداشت.
قیمتش را که پرسید و بابا قیمت را گفت، مشتری با تعجب او را نگاه کرد و گفت: چه خبر است آقا؟ سر خیابان همین را با پنج هزار تومان میشود خرید. بابا آرام گفت که بهتر است بیشتر مراقب سلامتیاش باشد تا پولهایش! او هم عینک را گذاشت و رفت. عینک با هر هدفی که استفاده شود، برای بعضی جزئی از وجودشان شده است و بدون آن احساس میکنند که چیزی از وجودشان را گم کردهاند.
انشای توصیفی در مورد عینک
انسانها به ابزارها و وسایل گوناگونی نیاز دارند. این ابزارها احتیاجات روزمره آنها را رفع کرده و زندگی را آسان میکنند. یکی از این ابزارها عینک است. عینک از دو عدسی و یک قاب یا فریم درست شده است که توسط بینی و گوشها نگه داشته میشود و جلوی چشم قرار میگیرد. عینک با رفع عیوب بینایی به چشمها کمک میکند تا دید بهتری داشته باشند. جنس عینکها از دستههای فلزی یا کائوچو و پلاستیک ساخته شده است و شیشههای آنها نیز انواع مختلفی دارد. که به مرور زمان سبکتر شده و طراحی مناسبتری پیدا کرده است.
در تاریخچه ساخت عینک، بعضی میگویند چینیها عینک را دو هزار سال قبل ساختهاند ولی ظاهرا آنها تنها از این وسیله برای مراقبت از چشمهایشان در برابر نیروهای شیطانی استفاده میکردند. بعضی دیگر عقیده دارند اولین عینک را سالوینو دارماتی اهل ایتالیا، در سال ۱۲۸۴ میلادی ساخت. بعضی دیگر اختراع عینک را به مردی به نام روچربیكنبا نسبت میدهند که در سال 1266 میلادی با گذاشتن یك گوی كوچك شیشه ای روی كتاب، خطوط و كلمات را درشتتر و واضحتر میدید.
برای عینک جایگزینهایی به وجود آمده است. دستهای از لنز استفاده میکنند و بعضی دیگر با عمل جراحی و لیزر نقص بینایی را برطرف میکنند. برخی صرفاً از جنبه زیبایی و تمایل به نداشتن عینک دست به عمل لیزر یا استفاده از لنز میزنند. برای برخی از افراد جایگزین کردن عینک ضروری است مانند ورزشکاران که نمیتوانند از عینک در فعالیتهای ورزشی استفاده کنند.
عینکها فقط یک ابزار برای افرادی که چشمهای ضعیف دارند نیستند. افراد در تهیه عینک به آن به عنوان یک وسیله زیبایی هم نگاه میکنند. برخی از عینکها آفتابی هستند و برای جلوگیری از نور خورشید استفاده میشوند. اگر جنس شیشه عینک آفتابی مناسب نباشد، موجب آسیب رسیدن به چشم میشود. عینکهایی وجود دارد که با آنها میتوان فیلمهای سه بعدی را دید و برخی بازیهای رایانهای را انجام داد. عینک هر زمانی که میخواهد اختراع شده و از هر مادهای که ساخته شده باشد، به یکی از ابزاریترین و کاربردیترین وسایل رفع نیازهای انسان درآمده است.