اعتراف می کنم های خنده دار انفجاری روز
اعتراف های طنز و خنده دار روز فقط در ایران
الان اگه کوروش هم بود فروهر رو تتو نمیکرد دیگه پشت کمرش ولی یه عده هنوز ول نکردن
اعتراف میکنم تو خونه ما هرچیو که نشه خورد، سرخش نمیکنم بذارم تو فریزر!
بلکه خشکش میکنم، اسیابش میکنم وقتی دیگه قابل شناسایی نبود میریزم تو غذا!!!!!!
خواهشأ مسئولین رسیدگی نکنن لطفا
اعتراف میکنم بچه که بودم پدر مادرم هر موقع حواسشون نبود جلو من حرف زشتی میزدن میگفتن “فرانسوی حرف زدیم”
اعتراف میکنم اولین روز که گوشی گرفته بودم فکرمیکردم اگه وقتی داده روشن وایفاهم روشن اینترنتش بهترمیشه داداشم وقتی اینوفهمیدهروقت منومیدیدسرش رومیزدبه دیوارمیرفت
اعتراف میکنم.…..
تا ۱۰سالگی فکر می کردم آهو زن گوزنه
اعتراف ميكنم
بچه كه بودم يه بار كه رفته بوديم باغ با مادرم و عمم اينا كنار حوض نشسته بوديم (حوضش بزرگ بود) كه يه هو من كه اونطرف حوض بودم گفتم تا سه ميشمارم ميپرم تو حوض ١٢٣ پريدم . . .عمم بنده خدا با شماره ٣ پريده بود تو حوض دنبال من ميگشت كه نجاتم بده غافل از اين كه من از اون بالا داشتم بهش ميخنديدم
يه همچين شخصيته داشتم من در كودكى
بیاین هممون اعتراف کنیم:
هممون حداقل یه بار وقتی که سر کلاس نشستیم و دبیر داره در مورد یه مبحثی توضیح میده و زل میزنه تو چشمای ما, سرمونو الکی ب نشونه تایید تکون دادیم در صورتی که هیچی نفهمیدیم!
بیایید هَمَمون اعتراف کنیم!…
که برا یکبارهم شده عددهای کارت شارژو تغییر دادیم تا گوشیمون شارژ بشه..:)))
آقا اعتراف میکنم وقتی پنج سالم بود و مادربزرگم فوت کرد
.
.
.مردم برای تسلیت میگفتن غم آخرتون باشه،من فکر میکردم میگن دفعه ی آخرتون باشه
فکر میکردم عمه ها و عموهام مادر بزرگمو کشتن:-!
اعتراف میکنم اول راهنمایی که بودم یه بار وحشتناک سرما خورده بودمو سیل سبز دوماغم حسابی به راه بود. رفتم سر جلسه امتحان. چشمتون روز بد نبینه دستمالم نداشتم سیل به راه افتاد دیگه بعد از کلی کشیدن بالا و فایده نکردن در نهایت محتویات رو در مقنعه سورمه ای خودم خالی کردم و تا اخر جلوی مقنعمو تو دستمام مشت کرده بودم.
نتیجه امتحانو خودتون تصور کنید
برگه امتحان: قهوه ای
نظرات این مطلب
نظرتان را بنویسید